Tuesday, February 4, 2014
دشمنان قسم خورده ما
دشمنان قسم خورده ما
"هواداری و حمایت توده مردم و جوانان حقطلب
{از حکومت ملی آذربایجان در سال 1324}
مورد تحسین و تائید هر پژوهشگر آزاد اندیش است..."
گفته های بالا نوشته یکی از پژوهشگران مخالف فرقه دمکرات میباشد که در مورد حکومت ملی و جنبش حقطلب ملت آذربایجان گفته شده است. ولی، چرا با اینکه مطالبات ملت آذربایجان حق طبیعی و انسانی آنها بوده و فرقه دمکرات هم عصاره مطالبات آنها را در بیانیه 12 شهریور بیان کرده بود عدهای با مطرح شدن این مطالبات و خصوصاً مطرح شده خواسته تدریس و رسمی شدن زبان ترکی به دشمنان قسم خورده ما تبدیل شده بودند، اصلاً دشمنان قسم خورده ما چه کسانی هستند، تعریف دشمنان قسم خورده ملت آذربایجان را از زبان رهبری فرقه دمکرات میخوانیم:
"آنها که به زبان ما توهین میکنند و مدعی هستند که این زبان بر ما تحمیل شده است دشمنان قسم خورده ما هستند. در سده های گذشته، بیشتر دشمنان آذربایجان کوشیدهاند تا زبان ما را خفه کنند و خاموش کنند خوشبختانه همه آنها شکست خورده و زبان ما زنده مانده است"
یکسال حکومت ملی آذربایجان دست بسیاری را رو کرد. ما با دیدی باز میتوانیم دشمنان قسم خورده آذربایجان را بشناسیم و حتی آنها که خود را روشنفکر و عالم دنیای سیاست و دمکراسی میدانستند ذات خود را نشان دادند. یکی از اینها "ملک الشعرای بهار" است که زبان ترکی را فاقد ادبیات جهانی مینامد و برای ریشهکن کردن آن خطابه میگوید و این خطابه را هم به ملت آذربایجان تقدیم میکند! ملتی که ابتدائی ترین خواست خود که برداشته شدن ممنوعیت تدریس زبان ترکی است را مطرح کرده است. بهار یا آگاهی از ادبیات ترکی نداشته با داشته و تجاهل العارفین میکرده است. چرا که کتاب لغات الترک به تنهائی کافی است که بهار با دیدن آن جواب حرفهای بی اساس خود را بگیرد حال قسمتی از خطابه بهار:
"... آمدیم بر سر لهجههای محلی و تدریس زبان ترکی.... میگویند در سه سال ابتدائی زبان رسمی ترکی باشد. ایکاش مردم آذربایجان لااقل زبان تاتارهای قفقاز یا فارسگویان خود آذربایجان را به عنوان زبان ملی احیا مینمودند و ما خود را راضی میکردیم که زبان «آذری» که یک لهجه قدیمی است دوباره بدست فرزندان خود احیا میشود.
اما به کدام دلخوشی میتوانیم راضی شویم که آقایان زبان تحمیلی فاتحان تاتار را به زبان اجداد و نیاکان ما رجحان مینهند؟
آیا فکر کردهاید که دامنه زبان وسیع دری با آنهمه ادبیات عالمگیر و آنهمه کتابهای مفید و مفاخر تاریخی که فعلا نیز هموطنان شما در همه ایران به آن زبان تکلم میکنند و استعدادهای عجیب و غریبی در خور آذربایجان از این زبان ادبی بروز کرده و میکند، چه عجب دارد که باید در پی زبانی برآئید که نه سابقه ادبیات جهانی دارد و نه بزرگانی در علم و ادب پرورده نه امروز میپرود!
اگر شما را مخیر کنند که تنها در دنیا یک زبان را اختیار کنند، آیا بهتر نیست که این یک زبان، زبان فارسی باشد، زبان فرهنگ بزرگ جهانی دارد و کتب زیادی در آن تالیف شده و با دانستن آن میتوانید در مملکتی با برادران ایرانی خود زندگی کرد و از جاه و ثروت آن کشور بهره مند گردید..."
متاسفانه روشنفکران تهران و شاعران آنها مطالبات زبانی و هویتی ملت آذربایجان را با تحقیر زبان ترکی به صورت آگاهانه و حملات مستمر به آن ميخواستند اين زبان از بين برود و ملت آذربايجان زبان خود را فراموش كنند و زبان فارسي ياد بگيرند. اين در حالي است که میرزا حسن رشدیه در زمان ناصر الدین شاه زبان ترکی را در آذربایجان به صورت تدوین شده به وسیله کتاب «وطن دیلی» تدریس میکرد. اینها با ندیدن این سابقه تدریس زبان ترکی بدترین تحقیرها را به مطالبات ابتدائی ملت آذربایجان روا میداشتند و به اندیشههای ضد انسانی آقای «محمود افشار»، «عباس اقبال آشتیانی» و «عارف قزوینی» جامه عمل میپوشاندند.
عارف قزوینی که گفته بود:
زبان ترک از برای از قفا کشیدن است
صلاح پای این زبان ز مملکت بریدن است
این تفکر ضد انسانی با تاسف از طرف اکثر روشنفکران مرکز و حامیان و رهروان بی مزد و مواجب آنها در آذربایجان در زمان حکومت ملی آذربایجان به طرز عجیبی پی گیری شده و اين گروه انرژی خود و قلمشان را در اختيار باستانگرايان و آريا پرستان قرار دادند و به تحقیر زبان و هویت ترکی ملت آذربایجان پرداختند و در جبهه دشمنان قسم خورده ملت آذربایجان قرار گرفتند.
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment