Tuesday, February 18, 2014
کتاب «نگاهی به فراز و فرود فرقه دمکرات آذربایجان در زنجان» و نقد و بررسی آن ــ عیوض بیات
تبریز سسی : وقتی که خبر انتشار کتابی با موضوع «زنجان در دوره فرقه دمکرات آذربایجان» را شنیدم، خوشحال شدم که بالاخره محققی پیدا شده تا درباره زنجان و وقایع زنجان نیز کتابی به رشته تحریر درآورد
بدین خاطر که به غیر از معدودی، متأسفانه اکثر نویسندگان و محققان زنجانی، به جای پرداختن به موضوع شهر و منطقه خود، نوشتههایشان مربوط به سایر مناطق و یا موضوعاتی کلی است و به همین خاطر زنجان از فقر نوشتاری رنج میبرد. پس از مدتی از انتشار، کتاب را تهیه و مطالعه کردم. با توجه به موضوع و اسم انتخاب شده برای کتاب(نگاهی به فراز و فرود فرقه دمکرات آذربایجان در زنجان)، انتظاری که شخصاً از آن داشتم چیزی خیلی بیشتر از آن بود.
کتاب «نگاهی به فراز و فرود فرقه دمکرات آذربایجان در زنجان» که از سوی دکتر «مسعود بیات» تألیف شده، متشمل بر چهار فصل، هشت گفتار و دو ضمیمه اسناد و تصاویر است که از 229 صفحه آن، 159 صفحه به متن و 70 صفحه به عکس و اسناد تاریخی اختصاص داده شده است. هر چند کتاب فوق میتواند نوید خوبی برای آغاز تحریر تاریخ زنجان در مقاطع مختلف باشد ولی میتوانست خیلی بهتر و علمیتر از این باشد. در این نوشته فقط به کلیاتی که در نگاه اول نظر خواننده را جلب و جذب میکند، اشاره میکنم.
1- اولین چیزی که در نگاه اول نظر مخاطب را به سوی خود میکشاند، طراحی و صفحهچینی نامناسب صفحات داخلی است. هر چند که موضوع کتاب تاریخی است، اما طراحی خوب و مناسب کتاب نقش اساسی در مطالعه کتاب دارد و میتواند مانع از خستگی خوانندگان به هنگام مطالعه شود.
2- یک سری موضوعات از نظر نگارنده کتاب، به عنوان «مفروض» پذیرفته شده است و نه به عنوان «فرضیه» و مؤلف نیازی ندیده است که در مورد آنها بحث کرده و ثابت کند. موضوعاتی مانند اینکه «سران فرقه دمکرات کاملاً سرسپرده شوروی بودند و هر آنچه که انجام دادهاند به خواسته و میل اربابانشان بوده است»، «هر آنچه در ایران نوشته شده، اگر در تقبیح فرقه و سران آن باشد، مستند و قابل اتکا است، در غیر این صورت با اهداف مغرضانه نوشته شده و سندیت ندارد»، «زنجان جزء آذربایجان نبوده و نیست»، «فرقه دمکرات در ظاهر شعار تجزیهطلبی میداده است» و نوع کلماتی که در مورد فرقه و سران آن به کار برده شده، مشخص میکند که نگارنده نیز دیدگاه مثبتی نسبت به فرقه ندارد و به عنوان محقق و پژوهشگر، بیطرفی اختیار نکرده چون کلمات و جملات استفاده شده نشان از دیدگاه منفی وی نسبت به فرقه است و این امر خواننده را در مورد علمی و بیطرف بودن کتاب به شک میاندازد.
3- نگارنده در مقدمه کتاب پنج سوال را مطرح کرده و ادامه میدهد که در این پژوهش قصد پاسخگویی به این سوالات را دارد ولی بعد از مطالعه کتاب متوجه میشویم که پاسخ مناسبی به این سوالات نداده است. برای مثال در سوال سوم مینویسد: دمکراتها در ایام استیلای خود بر زنجان، دست به چه اقدامات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی زدند و این اقدامات چه پیامدهایی داشته است؟ و در جواب نیز فقط اشاره میکند که سینما و تئاتر ایجاد، خیابانها را سر و سامان داده، بعضی از زمینهای اربابان را بین روستاییان تقسیم و .....
مثل اینکه سوالی امتحانی است که فقط برای نمره گرفتن، به آن پاسخ داده شده است. در حالی که بررسی پاسخ این سوال، خود کتابی مجزا میخواهد.
حکومت فرقه دمکرات یک سال به طول انجامید و با توجه به اینکه خیلی از کسانی که دوره فرقه را به یاد دارند، هنوز در قید حیات هستند، میتوانستند منبع خوبی برای گردآوری اطلاعات باشند، چونکه بیشتر کتابهای نوشته شده در مورد فرقه مغرضانه است و صورت علمی و بیطرفانه ندارند. در حالی که در کتاب فوق این بخش از منابع زنده تاریخی تقریبا نادیده گرفته شده و فقط به گزارشات خبرنگارانی که پس از شکست فرقه با اهدافی خاص که از سوی نشریات دنبال میشد، به ارائه گزارش پرداختهاند، اشاره شده است.
4- نگارنده کتاب فقط 44 صفحه (از صفحه 59 تا 103) را اختصاص به دوره یکساله حکومت فرقه در زنجان اختصاص داده است. در حالی که شرح وقایع یک سال حکومت، اقدامات صورت گرفته از سوی فرقه، اصلاحات صورت گرفته، عکسالعمل مردم و خانهای فراری و درگیریهایی که در مناطق مختلف به راه انداختند و ... نیاز به صفحاتی خیلی بیشتر از آن دارد و لازم بود گزارشات و اطلاعات بهتر و مفیدتری نسبت به این یک سال داده میشد.
5- نویسنده سعی کرده است عقبنشینی شوروی از ایران را نتیجه سیاستها و دیپلماسی موفق قوام جلوه دهد در حالی که هرچند قوام توانست نقشی ایفا کند، اما در واقع کاملاً هم اینگونه نبود. شوروی وقتی مجبور به عقبنشینی از ایران شد که آمریکا، آنها را تهدید به بمباران اتمی کرد و سیاستمداران شوروی به خوبی میدانستند که آمریکا در این موضوع شوخی ندارد و همانطور که ژاپن را بمباران اتمی کرده، میتواند شوروی را نیز بمباران کند.
6- از سوی دیگر، اینکه فرقه دمکرات آذربایجان با شوروی در ارتباط بوده، صحیح است اما همه کارهای فرقه بنا به دستور و امر شوروی نبوده است. تشکیل شدن فرقه دمکرات در آذربایجان نتیجه سیاستهای پهلوی نسبت به آذربایجان بود. همه محققین مخالف و موافق فرقه به این امر اذعان دارند که در دوره پهلوی، آذربایجان در بدترین شرایط اقتصادی و سیاسی قرار داشت و در حق مردم این دیار ظلم و جفا میشد. بسیاری از اقدامات صورت گرفته از سوی فرقه نیز در راستای رفع همین تبعیضها بود. خرج شدن درآمدهای آذربایجان در خود منطقه، تدریس زبان ترکی در مدارس، برخورداری از مجلس ایالتی و تعیین مسئولین استانی از سوی این مجلس و اموری مانند اینها که آرزوی مردم و نه خانهای وابسته به دستگاه پهلوی بود.
حتی خیلی از اقدامات صورت گرفته دیگر، از جمله دادن حق رأی به زنان، تقسیم اراضی بین کشاورزان از اقدامات پیشروانه و بیسایقه فرقه بود که برای اولین بار در ایران اجرا میشد و نشان از این دارد که هدف فرقه نه خیانت، بلکه خدمت به مردم بوده است. استفاده از نشریه «آذر» که از سوی فرقه دمکرات در زنجان منتشر میشد، میتوانست اطلاعات خوبی را در مورد وضعیت زنجان در دوره یکساله به دست دهد.
سرتیپ درخشانی که در بین فرماندهان ارتش به ایراندوستی و عدم وابستگی به شرق و غرب معروف بوده، در خاطرات خود به این مسائل و مشکلات ریشهای اشاره کرده و در دفاعیات خود در دادگاه نظامی نیز علت رشد و تشکیل فرقه را ناشی از تبعیض صورت گرفته نسبت به آذربایجان و سیاستهای غلط دولتهای پیشین میداند.
6- بحث دیگر این است که نویسنده فقط به اسناد دولت مرکزی و تلگرافهای رد و بدل شده بین مرکز و زنجان اکتفا کرده است. گزارشات کسانی که دارای پست و مقام دولتی بودند، معلوم است که نسبت به فرقه منفی بوده و در ارسال تلگراف نیز نسبت به آنها بد و بیراه گفتهاند. به همین دلیل برای نوشتن وقایع رخ داده، باید منابع و اسناد بیطرف هم مورد استفاده قرار میگرفت. در این بین، به نحوه و کیفیت حکومت یکساله فرقه بر زنجان و اسناد و ارتباطات اداری بین زنجان و تبریز هیچ اشارهای نشده است.
7- اگر چه در دوره تشکیل فرقه و حتی امروزه زنجان از لحاظ تقسیمات اداری جزء استان آذربایجان نبوده، ولی از لحاظ تاریخی، فرهنگی و جغرافیایی جزء لاینفک آذربایجان است و آذربایجان نیز نه یک منطقه و بخش اداری، بلکه منطقهای فرهنگی جغرافیایی است و قرار نگرفتن در تقسیمات اداری آن به معنی جزئی از آن نبودن نیست. برای نمونه امروز که فقط دو استان به نام آذربایجان وجود دارد، آیا میتوان گفت که با توجه به تقسیمات اداری، زنجان و اردبیل جزء آذربایجان نیستند؟ جواب بله به این سوال بیشک پاسخی غلط است.
در پایان، با آرزوی موفقیت برای دکتر بیات، امیدوارم در تکمیل این اثر و یا نگارش آثاری دیگر در ارتباط با تاریخ زنجان جدی و کوشا باشند. شاید قلمفرسایی ایشان باعث تشویق دیگران نیز شود.
چاپ شده در روزنامه «مردم نو» زنجان، شماره 2141، یکشنبه 27 آذر 1390.
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment