Sunday, February 9, 2014
حکومت ملی آذربایجان و سرکوب حکومت ملی آذربایجان و کتاب سوزان
حکومت ملی آذربایجان در گذشته و حتی امروز، نام بردن از حکومت ملی آذربایجان در فاصله سال های 1324 – 1325 جرم و گناه بزرگی محسوب می شد و می شود. صحبت از آن حکومت به مثابه کمونیست بودن و تجزیه طلب بودن بشمار می آمد. حقیقت این است که این حکومت صفحه ای از تاریخ آذربایجان و ایران است. آن را نمی توان پاره کرد، بلکه باید دوباره خواند و غیر مغرضانه نکات مثبت و منفی آن را دید و درس گرفت. حکومت فرقه دموکرات در آذربایجان اگرچه در سایه اشغال آذربایجان توسط نیروهای روس و درفضای خاص حاکم در آن زمان سرکار آمد، ولی دلیل اصلی آن را باید در 20 سال ظلم و جور و تحقیر و تبعیض های رضاخانی جست وگرنه آیا این ملت آذربایجان نبود که همیشه در صحنه مبارزات ایران علیه دولت روس و حتی عثمانی جنگیده بود؟ حکومت یکساله آذربایجان محصول جبر تاریخی آن زمان به خواست های سرکوب شده ملت آذربایجان بود و تکیه حرکت ملی آذربایجان به دولت شوروی نیز در بدو دوقطبی شدن جهان که شوروی به قبله گاه حرکت های ضداستعماری و انقلابی تبدیل شده بود و حرکت های آزادی بخش تحت لوای ایدئولوژیک فعالیت می کردند، قابل سرزنش نیست. حتی وابستگی حکومت مرکزی تهران در آن زمان به بیگانگان بمراتب بیشتر از وابستگی حکومت ملی آذربایجان به روس ها بود که به آن متهم می شود! به قول سید جعفر پیشه وری که در باکو در یک حادثه ساختگی کشته شد، شاید اشتباه او در این بوده است که بیشتر از آنکه به نیروی ملت خود متکی باشد، به حمایت رفقای بظاهر انفلابی همسایه شمالی دلخوش بود که به خاطر حفظ منافع بین المللی خود تمام تعهدات خویش را فراموش و به ملت آذربایجان خیانت کردند!
ولی دیگر دلایل فروپاشی این حکومت را باید در عدم تحمل افکار دموکراتیک توسط استعمارگران داخلی و خارجی و اعتقادات دینی مردم و اطمینان دولتمردان آذربایجان به حکومت مرکزی ایران جست. البته خدمات ارزنده نیروهای صادق و ملت دوست واقعی در این حرکت نظیر خود سید جعفر پیشه وری نباید فراموش شود: اعلام زبان ترکی آذربایجانی به عنوان زبان رسمی دولت و ادارات و دستگاه های قضایی، آموزش زبان ترکی و زبان دیگر ملل ساکن در آذربایجان در مدارس، تقسیم اراضی دولتی و ملاکین به نفع دهقانان، از بین بردن رشوه و ایجاد امنیت در جامعه، کلینیک های سیار بهداشتی، کاهش 40 درصدی قیمت کالاها، قانون حداقل بیکاری و حداکثر ساعات کار، اشتراک زنان در امور اجتماعی و اعطای حق رأی به زنان برای اولین بار در ایران و برنامه های عمرانی فراوان نظیر آسفالت خیابان ها، تأسیس اولین دانشگاه و ایستگاه رادیویی و ... اگرچه سیدجعفرپیشه وری و اکثر کابینه و فرقه دموکرات (دوم) جزء نیروهای چپ بودند، اما آزادی و احترام به مذهب را حتی در کتب درسی این زمان می توان مشاهده کرد. اگرچه انقلاب 21 آذر، انقلاب علیه ظلم و جور حکومت مرکزی و فئودال های بهره کش بود ولی سرمایه داران ملت پرور نیز در بین فرقه دموکرات حضور داشتند. از طرفی برخلاف تبلیغات موجود سید جعفر پیشه وری تجزیه طلب نبود و درحکومت ملی، به رهبری وی، همواره بر یکپارچگی ایران تأکید شده و در انتخاب وزراء توسط حکومت خودمختار آذربایجان ، وزیر امور خارجه و وزیر دفاع که نشانه_های حکومت های کاملاً مستقل است، معرفی نشده بود. پیشه وری شیوه حکومتی نظیر کشور سویس یعنی دولتی فدرال را برای ایران مناسب می دید ( منابع 14و15و19و42 ). پیشه وری درحالی به تجزیه طلب بودن متهم می گردد که مبارزات میرزاکوچک خان جنگلی که حکومت مستقل جمهوری گیلان را اعلام کرد مورد احترام قرار می گیرد و مجسمه وی در یکی از میادین شهر رشت نصب می شود! سرکوب حکومت ملی آذربایجان و کتاب سوزان ر اثر فشارهای آمریکا و دیگر متفقین و زیر پوشش داستان قرارداد قوام السلطنه –سیاستمدار مکار تهران- (عامل روس ها) و دولت شوروی مبنی بر واگذاری امتیاز نفت شمال به روس ها، این دولت نیروهای خود را در 19 شهریور 1325 از آذربایجان تخلیه کرد (آغاز جنگ سرد بین ابرقدرت ها) و قوای تهران که به بهانه نظارت بر انتخابات روانه آذربایجان شده بود در قالب ارتشی تجاوزگر در 21 آذر 1325 موجب سقوط حکومت خودمختار آذربایجان شد که بر اساس آمار ارتش 25000 اعدام و 70000 مهاجر و آوارهو زخمی برجای گذاشت. در این تجاوز که محمدرضاشاه به عنوان نجات آذربایجان از آن نام می برد ، حتی مردم بی دفاع و زنان آذربایجانی نیز از قتل و غارت و تجاوزهای ناموسی در امان نبودند. به دستور تهران تمامی کتاب های درسی مدارس را جمع آوری کردند و آتش زدند(26 آذر 1325 که امروزه روز کتاب در بین فعالین حرکت ملی آذربایجان شناخته می شود)! ارتش آزادی بخش محمدرضاشاه مرتکب جنایاتی شد که در طول تاریخ کم سابقه بود! جالب اینکه روزنامه های سراسری و حتی روزنامه های حزب توده نیز که ادعای دوستی خلق ها را داشت در برابر این جنایات سکوت کردند، عادت و سیاستی که این روزنامه های سراسری تا به امروز حفظ کرده اند! حزب شونیست ایران نیز طبیعتاً در برابر این جنایات سکوت پیشه کردند. متأسفانه فراریان و پناهندگان به دولت شوروی نیز اکثراً زندگی فلاکت باری در آنجا داشتند، عده ای کشته شدند و عده ای سالیان طولانی تبعید گشتند
..http://www.cloob.com/u/aidin0mim/24296579
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment