Saturday, February 8, 2014
زبان و سیاستهای زبانی پس از انقلاب
شاهد علوی
تحلیلگر سیاسی
به روز شده: 16:36 گرينويچ - جمعه 07 فوريه 2014 - 18 بهمن 1392
فیسبوک تویتر Google+ به اشتراک بگذاریدارسال صفحه چاپ مطلب .ایدهها، فرهنگ و ایدئولوژی انقلاب پیش از هر چیز در زبان بازتاب مییابد، به تعبیر دیگر انقلاب تحولی است که در زبان رخ میدهد.
در این چارچوب، میتوان انقلابها را از رهگذر تمایز زبانی حاکمان از زبان مدنی مردم و تحول در نقطه عزیمت این تمایز ارزیابی کرد.
مطالب مرتبطانقلاب ایران؛ ۳۵ سال بعدتشيع ملوكانه؛ ٣٥ سال پس از انقلابانقلاب در دانشگاهلینکهای مرتبط
موضوعات مرتبطگزارش و تحلیلانقلاب آنگاه متولد میشود که زنان و مردانی تا آن زمان جدا از هم، با استخدام زبانی با ساختار روایی، استعاری و دایره واژهگانی متفاوت از زبان حاکم، در خیابان به هم میرسند و تسلط زبان حاکم را به چالش می کشند.
در مقابل نمایندگان حاکم میکوشند با ابزارهای مختلف -پلیس، ماشین سرکوب و دستگاههای تبلیغی- جلوههای زبان مقاومت را درهم شکسته و انحصار زبان حاکم را در فضای عمومی حفظ کنند. از این منظر، پایان رویداد انقلاب، شکست یا پیروزی آن، را میتوان در غلبه زبان جدید یا حذف آن از خیابان و عرصه عمومی دید.
رویداد انقلاب، در شکل رویارویی خیابانی، رویدادی کوتاه است هرچند حاکمان جدید برای مشروعیت بخشیدن به خود، زبان حاکم را همچنان انقلابی میخوانند.
این ادعا البته بیبنیاد است چرا که انقلاب و گفتمان آن با استقرار نظم نوین به پایان رسیده است.
در لحظهای تاریخی زبان مردم و حاکم یکی میشود اما این لحظه بسیار کوتاه است و آنچه در پی آن میآید نظم تازهای است که هرچند خود را مردمی میخواند اما اتکایش به پلیس از همان روز نخست او را از مردم بیگانه و متمایز میسازد.
انقلاب ۵۷ و تغییرات پایدار در زبان"حاکمان برآمده از انقلاب ۵۷، با حذف بخشی از زبان انقلاب و برجسته کردن بخشی دیگر از آن، به شکلی خاص از زبان ایدئولوژیک شکل دادند که کمابیش در همه سالهای پس از انقلاب کاربرد داشته است. این زبان جدای از کارکردهای دستگاه تبلیغاتی به دلیل همسویی ایدئولوژیک با توده پیروان تغییرات پایداری هم در زبان عامه و در سطح عمومی ایجاد کرد."
حاکمان برآمده از انقلاب ۵۷، با حذف بخشی از زبان انقلاب و برجسته کردن بخشی دیگر از آن، به شکلی خاص از زبان ایدئولوژیک شکل دادند که کمابیش در همه سالهای پس از انقلاب کاربرد داشته است.
این زبان جدای از کارکردهای دستگاه تبلیغاتی به دلیل همسویی ایدئولوژیک با توده پیروان تغییرات پایداری هم در زبان عامه و در سطح عمومی ایجاد کرد.
نظام انقلابی، در مجموع، در چارچوب سیاست حفظ حاکمیت خود، مذهب تشیع و زبان فارسی عمل کرده است و هر زمان هم که لازم بوده در حوزه مذهب یا زبان به نفع حفظ حاکمیت تسامح به خرج داده است.
زبان فارسی پس از انقلاب، به دلیل آنچه اسلامی شدن مدارس خوانده میشود، گسترش کمی بیشتری یافت.
تاکید نظام جدید بر اسلامی کردن مدارس و جداسازی جنسیتی، بخشی از روستائیان و خانوادههای سنتی/مذهبی را در سراسر ایران، که به دلیل غیر اسلامی خواندن مدارس پیش از انقلاب مانع تحصیل دخترانشان میشدند، راغب به فرستادن فرزندانشان به مدارس و قاعدتا گسترش بیشتر زبان فارسی در میان آنان کرد.
در مجموع میتوان گفت بر خلاف حکومت پهلوی که گفتمانی غیر زبانی برای اشاعه زبان فارسی نداشت و در تثبیت و عمومیت زبان فارسی در میان اقشار سنتی/مذهبی غیر فارس ناکام بود، جمهوری اسلامی با توسل به گفتمان مذهبی در اشاعه نسبی زبان فارسی در میان این اقشار موفقتر عمل کرده است.
خصوصیات زبان فارسی در این دوره را میتوان به صورت تیتروار و در زبان گفتار و نوشتار چنین برشمرد:
زبان گفتاری؛ زبان نظام حاکم همچون زبان رهبر مذهبی آن که از لحاظ دستوری، منحصر به فرد و به دلیل بیقاعده بودن، غیرقابل تقلید بود هرچند در بافتار زبان تغییر چندانی ایجاد نکرد اما موجب برجسته شدن نقش ادبیات مذهبی در زبان و افزایش اصطلاحات مذهبی در دایره واژگان رایج و البته تشدید خشونت زبانی در جامعه شد.
رواج اصطلاحات مذهبی؛ خطابهایی همچون حاج آقا، حاج خانم و بردار و خواهر در گفتگو با دیگران که تا پیش از آن بیشتر خاص محافل مذهبی و اقشار سنتی بود از طریق دستگاه تبلیغی و دستگاه سرکوب آن (پلیس و زندان) به محاوره عمومی راه یافت، معنای واقعی خود را از دست داد و بیمحتوا شد.
اهمیت یافتن سوگندهای مذهبی؛ اهمیت سوگند که در قوانین نظام جدید بسیار فراتر از "سوگند بر صحت شهادت" معمول در نظامهای حقوقی رفته است و سوگند را به مثابه "یکی از ادله اثبات دعوی، مستقل از بیّنه" در نظر میگیرد، در زبان محاوره نیز بازتاب داشته و به شیوهای افراطی به بخشی از زبان محاوره بدل شد و به تدریج اهمیت و اعتبار خود را از دست داد.
خشونت زبانی؛ در این دوره متاثر از خشونت سیاسی حاکم، رواج اعدام در ملا عام، تقدس جنگ و تکریم مرگ خشونت زبانی نیز افزایش چشمگیری یافت. این خشونت را در زبان محاوره علاوه بر خشم میتوان در افزایش فحاشی و کاربرد کلمات مستهجن و رکیک در زبان مردم دید.
"اهمیت سوگند که در قوانین نظام جدید بسیار فراتر از "سوگند بر صحت شهادت" معمول در نظامهای حقوقی رفته است و سوگند را به مثابه "یکی از ادله اثبات دعوی، مستقل از بیّنه" در نظر میگیرد، در زبان محاوره نیز بازتاب داشته و به شیوهای افراطی به بخشی از زبان محاوره بدل شد و به تدریج اهمیت و اعتبار خود را از دست داد. "
زبان نوشتاری: تاکید نظام جدید بر آموزش زبان عربی قرآنی در مدارس با توجه به اینکه کاربردی در زندگی روزمره مردم نیافت عملا نتوانست تاثیری بر زبان فارسی بگذارد.
آنچه در این حوزه زبان گفتاری و نوشتاری فارسی را همزمان متاثر کرد انقلاب تکنولوژیک و حجم وسیع کلمات و اصطلاحات انگلیسی است که به دلیل نبود معادل فارسی مورد توافق، با تغییر آوایی مختصری در زبان فارسی کاربرد یافتهاند.
فرهنگستان سوم زبان و ادب فارسی که پس از انقلاب تشکیل شده، مدعی است که تاکنون ۴۵ هزار واژه و اصطلاح جدید را خلق کرده است، هرچند معلوم نیست چه میزان از این لغات جدید وارد زبان گفتاری و نوشتاری مردم شدهاند.
عدم اقبال نویسندگان و مترجمان به لغات ابداعی فرهنگستان و عدم توافق بین ایشان درباره واژههای تازهای که خود خلق میکنند و در نتیجه تمایل مخاطبان برای استفاده از واژههای زبان اصلی، به بلبشوی زبانی غریبی در زبان فارسی در زمان حاضر دامن زده است.
زبانهای غیرفارسی در ایران پس از انقلاباگرچه برابر با اصل پانزده قانون اساسی، "استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانه های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس" آزاد است اما نظام انقلابی هم با اعمال محدودیت در نشریات غیر فارسی و هم با جلوگیری از تدریس "زبانهای محلی و قومی" در مدارس، عملا سیاست نظام پهلوی را در این حوزه دنبال کرده است.
اجبار قانونی اختصاص ۵۰ درصد از فضای نشریات غیر فارسی به زبان فارسی و اختصاص تنها ۴۰ درصد از زمان شبکههای استانی به زبان ملی/قومی غیر فارسی رایج در هر استان از جمله سیاتهای رسمی در حوزه زبان است.
طرفه آنکه زبان غیر فارسی دراین شبکهها به شدت آلوده به به واژههای زبان رسمی و با لهجهای ابداعی و عموما بیربط به زبان واقعی مردم در این مناطق است و برنامههای کودک در تمام شبکههای استانی نیز بلا استثنا به زبان فارسی تهیه و پخش میشوند.
در بند چهارم قانون اهداف و سیاستهای کلی فرهنگی شورای عالی انقلاب فرهنگی بر "تلاش برای ترویج زبان فارسی با توجه به محدودیتهای زبانهای مکتوب قومی به ویژه در مورد کودکان و نوجوانان" تاکید شده است.
"در پرتو چنین سیاستهایی تاکنون زبانها/گویشهای اقلیتهای غیر ملی همچون مازنی و گیلکی، تالشی و تاتی به شدت تحلیل رفته و بنا بر نظر یونسکو و مطالعات دانشگاهی در داخل، در معرض خطر فوری مرگ دائمی قرار گرفتهاند. "
چنین سیاستی در کشوری که برابر با تنها آمار رسمی موجود، در سال ۱۳۶۵، نزدیک به بیست درصد از شهروندانش اصلا فارسی نمی دانستند.
معنایی جز برنامهریزی در در جهت زبانکشی و در نتیجه قومکشی فرهنگی ندارد.
در پرتو چنین سیاستهایی تاکنون زبانها/گویشهای اقلیتهای غیر ملی همچون مازنی و گیلکی، تالشی و تاتی به شدت تحلیل رفته و بنا بر نظر یونسکو و مطالعات دانشگاهی در داخل، در معرض خطر فوری مرگ دائمی قرار گرفتهاند.
سیاستهای موثر بر زبانهای غیر فارسی در ایران را باید درراستای باورهای واقعی نظام سیاسی دید: "ایرانی از نظر رهبری، فردی است که عموماً هم معتقد به خدا و اسلام و پیغمبر و ائمه است و هم علاقهمند به زبان و ادبیات فارسی در همه اجزای آن. ... اگر میخواهید بروید سراغ ایران و ایرانی، سراغ زبان و ادبیات فارسی بروید و آن را تحکیم و ترویج کنید، اینکه دیگر معارضه ندارد."
زبان کردی؛ مخالفت نظام انقلابی نوپا با مطالبات هویتی مردم کرد در همان ماههای آغازین پس از انقلاب و گسیل نیروهای نظامی برای سرکوب مخالفت کردها، به مقاومت مسلحانهای در کردستان منجر شد که تاثیرات پایداری بر هویت طلبی کردها در حوزههای سیاسی، فرهنگی و زبانی گذاشت.
در حوزه زبان، بارزترین تغییر را باید در الگوی نام گذاری کردها پس از انقلاب ۵۷ دید.
تمایل گسترده برای استفاده از نامهای کردی برای فرزندان، بازتابی از سیاست مقاومت مدنی و هویت طلبی روبه گسترش در کردستان بود.
چنانکه به خصوص در مناطق شهری، اکثریت مطلق نامهای افراد متولد شده پس از انقلاب کردی است.
البته نباید فراموش کرد که در میان کردهای شیعه مذهب، به دلیل تفوق علایق مذهبی بر علایق هویتی به طور عام و عدم نفوذ جنبش کردی به طور خاص، در دو دهه نخست انقلاب، زبان کردی به نفع زبان فارسی عقب نشسته و آمیختگی زبانی در میان آنان نیز بیشتر از کردهای اهل سنت است.
در دهه شصت و نیمه اول دهه هفتاد تاثیر ایستگاههای رادیویی احزاب کردی و در بیش از یک دهه اخیر شبکههای ماهوارهای کردی، وبسایتهای اینترنتی و در نهایت جنبش ترجمه و تالیف کردی به هویت طلبی کردی و در نتیجه نیاز به آموزش زبان کردی و تلاش برای یادگیری آن بیش از پیش دامن زده است.
زبان ترکی آذری؛ هرچند گفته میشود زبان شناسان بیش از هشت هزار کلمه ترکی در زبان فارسی شناسائی کردهاند که بسیاری از آنها کلمات کلیدی زبان هستند اما نفوذ زبان فارسی، در خانوادههای مذهبی و سنتی ترک و در شهرهای کوچک و مناطق روستایی آذربایجان به طور کلی، تا پیش از انقلاب ۵۷ چندان کم بوده است که علاوه بر کودکان که تا پیش از ورود به مدرسه مطلقا فارسی نمیدانستند، بزرگسالان هم با فارسی آشنایی چندانی نداشتهاند.
اما همسویی مذهبی بین ترکها و حکومت انقلابی و غلبه هویت مذهبی بر هویت ملی/قومی کم فروغ، موجب شد انقلاب ۵۷ با تکیه بر وجه مذهبی به گسترش زبان فارسی در آذربایجان و به طور کلی در میان ترکهای ایران توفیق یابد و علایق هویتی گروههای ملی/قومی شیعی غیر فارس در ایران را به حاشیه براند.
یکی از ابزارهای موثر نظام انقلابی برای این نفوذ زبانی، روزنامهها و برنامههای رادیو و تلویزیونی بود که اکنون دیگر حرام تلقی نمیشدند.
"به تعبیر حیدر بیات، پژوهشگر فرهنگ و ادبیات ترکی، زبان فارسی که تا پیش از انقلاب جز از طریق رسالهها و متون مذهبی به درون خانه خانوادههای مذهبی و سنتی آذربایجان/ترکها راهی نداشت با پیروزی انقلاب از طریق اقبال مردم به رسانههای رسمی وارد خانهها و زندگی این قشر از مردم شد."
به تعبیر حیدر بیات، پژوهشگر فرهنگ و ادبیات ترکی، زبان فارسی که تا پیش از انقلاب جز از طریق رسالهها و متون مذهبی به درون خانه خانوادههای مذهبی و سنتی آذربایجان/ترکها راهی نداشت با پیروزی انقلاب از طریق اقبال مردم به رسانههای رسمی وارد خانهها و زندگی این قشر از مردم شد.
هویت طلبی روبه رشد ترکی در آذربایجان از سالهای آغازین دهه هفتاد شمسی در قالب نشریات دانشجویی ترکی، کانونهای ادبی و برخی نشریات محلی و بعدتر افزایش ضریب نفوذ شبکههای ماهوارهای و سایتهای پرشمار ترکی را باید سرآغاز نوزایی هویت طلبی ترکی و اهمیت دوباره یافتن زبان و ادبیات ترکی در ایران دانست.
اهمیتی که به نوبه خود در اهمیت یافتن دوباره نامهای ترکی، تلاش برای آموزش زبان ترکی و تاکید بر گفتگو به زبان ترکی در مجامع عمومی و حتی در برخورد با افراد غیر ترک نمود مییابد.
زبانهای عربی، بلوچی و ترکمنی، به دلیل کمبود امکانات آموزشی در مناطقی که عربها، ترکمنها و بلوچهای ایرانی هستند (علیرغم افزایش نسبی فارغ التحصیلان دانشگاهی در میان ایشان) زبان آنها تا حد زیادی از دستبرد زبان رسمی محفوظ مانده است.
جدای از تولیدات ادبی در میان اعراب ایران، آنچه به حفظ زبان عربی، ترکمنی و بلوچی در ایران یاری رسانده است بافت غالب عشیرهای در آنها، همسایگان زبانی در خارج از مرزهای ایران و البته اهل سنت بودن ترکمنها و بلوچها است
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2014/02/140207_l44_35th_iran_revolution_language_politics.shtml
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment