Thursday, February 6, 2014
دستاوردهای اقتصادی دوران حکومت ملی آذربایجان (خزر آلانالی)
سرزمینی که ايران نامیده می شود، دارای جغرافيای انسانی و طبيعی متفاوت درایالات مختلف آن بوده و کشوری کثیرالمله است ودر مناطق مختلف پتانسيلهای اقتصادی، فرهنگی واجتماعی متفاوت داشته وبدین ترتیب نيازها نيز متفاوت ميباشد. با اين اوصاف ميتوان گفت که يک سيستم حکومتی مرکزگرا نمیتواند چنين جامعهای را اداره کند زيرا اولا توان درک نيازها و پتانسيلهای مناطق مختلف با شرايطهای متفاوت را نمی تواند داشته باشد در ثانی چنين نظامهای مرکزگرا نگاه امنيتی به مناطق متفاوت خود خواهد داشت. و اين عوامل باعث خواهند شد که رشداقتصادی در مناطقی با ملیت درجه دو(غیر حاکم) در وضعیت بحرانی قرار گيرد. برای اثبات اين مسئله ميتوان به وضيعت اقتصادی ملتها در کشورهای با تنوع مليت مانند کشورهای ايران، عراق، روسِه و ... اشاره کرد که ملتهای درجه دو(غيرسهیم در حاکمیت) از نظر رشد اقتصادی در رتبههای پايينترو درحاشیه قرار دارند.
در دوران حکومت پهلوی اول(رضا شاه) حکومتی مرکزگرا، مستبد و با نگاه شوونيستی، برای ملتهای غير فارس زبان شرايطی ايجاد کرده بود که مناطقی چون آذربايجان، خوزستان، تورکمن صحرا و... در شرايط سخت اقتصادی به سر ميبردند. حتی اگر توجهی هم به اين مناطق داشتند همراه با سياست نان در برابر فرهنگ صورت ميگرفت. همچنين با توجه به پتانسيلهای کشاورزی آذربایجان و عدم وجود جامعه صنعتی در کشور، به آذربايجان بعنوان مستمره ای برای تامين مواد غذایی نگريسته ميشد. چنانکه ویلیام داگلاس، قاضی عالیمقام آمریکایی که حدود زمان حکومت پيشهوری به جمهوری خودگردان آذربایجان ایران سفر کرده بود در کتاب« سرزمینی شگرف با مردمانی مهربان» مشاهدات عینی خود را اینگونه توضیح می دهد: آذربايجان از نظر اقتصادی موقعيت مهمتری دارد. حدود يک چهارم پشم، گوسفند، فرش، گندم، و حبوبات ايران در آذربايجان توليد میشود. حدود يک سوم بادام، تنباکو، روغن و يک پنجم سبزه و خشکبار و شکر را توليد میکند. حتی در عرصه توليد پنبه ۱۵ درصد محصول ايران را توليد میکند. بنابراين آذربايجان نقش مهمی برای ايران دارد.
سيد جعفر پيشهوری در شماره 83 روزنامه حقيقت ميگويد : صريح به شما مىگويم و در آينده هم معلوم خواهد شد كه اين رژيم پوسيده، اين عادات فاسد بايد تغيير يابد و همه بايد براى تغيير و محو بدبختى٫ اجراى آزادى و احياى اوضاع اقتصادى مبارزه كنند. اشراف، مرتجعين و مفت خورها سبب خرابى مملكت شده، ثروت مملكت را بر باد داده و نمىگذارند هيچ اصلاح و آبادى بشود. و در جای دگر ميگويد: مسئلهء ما تنها مسئلهء زبان نیست، اقتصاد ما، آموزش ما، صنعت ما، .. و همه دچار مسئله است. بنابرين فرصتی در ضعف حکومت مرکزی در جريان اشغال ايران برای آذربايجانيها بوجود آمد و حکومت ملی در آذربايجان برای پايان دادن به اين تبعيضها تاسیس شد. حکومتی که، یک سال بيشتر دوام نداشت ، باعث تحولات عمدهای در آذربايجان شد.
اصلاحات فرقه چنان گسترده بود که حتی مخالفانشان قبول کردند که خدمات یک ساله فرقه بیش از کارهای دوران بیست ساله رضاشاه بود.
ویلیام داگلاس ميگوید: من از طريق گزارشات روزنامهها فکر میکردم که پيشه وری انسانی بی کفايت، غير کارآمد و مامور شوروی بود، اما از مطالعات و از مسافرتهايم به آذربايجان در سال ۱۹۵۰ دريافتم که پيشه وری سياستمداری موشکاف بود. او برنامهای به آذربايجان تهيه ديد که هنوز امروزه هم به طور فزايندهای مورد پشتيبانی مردم است. کسی نمیداند که برنامه دراز مدت پيشه وری چه میشد. اما قسمت اعظم پروژه که پيشه وری برای آذربايجان داشت به نوعی رفرم مستقيم و خالص بود.
ویلیام داگلاس بخشی از کارهای حکومت او را بصورت زیر می آورد:
۱. قسمت مهم برنامه پیشه وری که بخش اعظم روستاييان از آن پشتيبانی میکردند، اصلاحات ارضی بود. او زمينهای مالکان بزرگ فراری را ضبط کرد(جمعاً810 روستا و 380 هزار هکتار زمين کشاورزی) و آن را بين روستاييان تقسيم کرد. اما پيشه وری هرگز به اموال و املاک مالکانی که در آذربايجان ماندند دست نزد، قانون جديد تنها سهم ساکنان املاک را از محصولات افزايش داد.
۲. از ديگر کارهای حکومت ملی تاسيس بانک آذربايجان و بانک کشاورزی بود همچنین دولت او بانکهای بزرگ را ملی کرد و بهره مالکانه را کاهش داد.
3. کار بزرگ ديگری که پيشه وری بعد از اصلاحات ارضی، که مورد پشتيبانی کامل مردم قرار گرفت جلوگيری از هرگونه رشوه خواری کارمندان دولتی بود که رشوه را به عنوان جرم تلقی کرد. دو کارمند عاليرتبه و چند کارمند جز دولت وی به همين جرم رشوه گيری از مردم به دار آويخته شدند. اين قانون اثر فوق العاده روشنی داشت. بازرگانان و تجار به من گفتند که در دوران پيشه وری حتی آنها به خود جرات میدادند که مغازهها و حجره های خود را شبها هم باز بگذارند، بی آنکه ترسی از دزدها داشته باشند. مردم عادی به من گفتند برای اولين بار در دوران پيشه وری مردم میتوانستند ماشينهای خود را شبها در خيابانها نگه دارند بی آنکه کسی چراغها، لاستيکها و يا ديگر قطعات مهم ماشين هایشان را از دست بدهند.
۴. کلينيکهای پزشکی ايجاد شدند، برخی سيار بود و در خدمت روستاييان اطراف تبريز.
۵. قيمت کالاهای مايحتاج مردم به طور شديدی کنترل میشد، احتکار کنندگان مواد غذايی به شدت تنبيه میشدند. نوعی سهميه بندی غذايی به کار افتاد تا هريک از شهروندان بتوانند نيازهای حداقل خود را دريافت دارند. پيشه وری قول داده بود که هزينه زندگی چهل درصد کاهش يابد و او موفق به انجام اين کار شد.
۶. حداقل دستمزد و حداکثر ساعات کار مشخص شد و سيستم چانه زنی جمعی مابين کارمندان و کارفرمايان برای اولين بار به راه افتاد.
۷. پروژه کارهای عام المنفعه برگزار شد و اکثر خيابانها و جادهها آسفالت شدند هرکس بيکار بود به کار گمارده شد.
۸. سيستم گسترده آموزشی، برنامه ريزی و اجرا شد برای تمام روستاها مدرسه طرح ريزی شد و دانشگاه تبريز با دو کالج ديگر افتتاح شد. عرصههای مربوط به فرهنگ آذربايجان مورد تاکيد قرار گرفت و زبان تدريس در دوره ابتدايی به تورکی آذربايجانی تغيير يافت.
۹. پيشه وری مدافع خود مختاری برای آذربايجان بود. او میخواست حداقل نصف مالياتی که از آذربايجانیها اخذ میشود در آذربايجان هزينه شود. او میخواست اين ایالت درجه بيشتری از حق خودکفايی و خود گردانی داشته باشد و در پارلمان دولتی تهران نيز نمايندگان بيشتری داشته باشد.
از ساير خدماتی که در فوق نيامد و توسط دولت پيشه وری صورت گرفت سر وسامان دادن و بکار انداختن کارخانههای از کار افتاده، تاسيس چند کارخانه جديد مثل کارخانه بزرگ نساجی"ظفر" ، تقويت بازار، حق بيمه برای کارگران، ايجاد شرکت آبياری و ماشينآلات کشاورزی، تاسيس بيش از 2000 مدرسه، انتشار بیش از 50 روزنامه و مجله، تاسیس رادیو آذربایجان، دهها بیمارستان، حفر بیش از40 چاه آرتزین و قنات و آسفالتهای متوالی و شبانه روزی خیابانها و جاده ها را می توان نام برد.
برنامه دولت پيشه وری غير از اين موارد بخشهای ديگری هم دارد، اما اين موارد اصلی برنامه وی بود. از زمانی که گذر وقايع سبب برافتادن دولت پيشه وری شد مسايلی پيش آمد که برنامههای او را از ديد و نظر مردم عادی جذابتر و به طور فزايندهای مقبولتر کرد.
زمانی که ارتش دولتی وارد آذربايجان شد سرو صدای نعره آوری ايجاد کرد. سربازان دولتی تاراج را آغاز کردند، هرچه به دستشان میرسيد غارت میکردند و به آن هم رحم نمیکردند، خرمن های دهقانان سوزانده شده و نابود گشتند، خانههای مردم غارت و چپاول شدند. اغنام و احشام (چهارپايان) روستاييان به غارت رفتند. ارتش دولتی خارج از کنترل بود. ارتش مردم عادی را مورد شکار قرار داد و ويرانی، غارت و مرگ از خود بجای گذاشت.
هنوز ارتش شاهی در منطقه بود که مالکان فراری رسيدند. آنها نه تنها خواستار املاک و کرايه آنها شدند، بلکه خواستار کرايههايی شدند که در دوران پيشه وری مردم صاحب زمين شده بودند. اين پرداخت های اجباری گذشته سبب نابودی ذخيره غذايی دهقانان و به خاک سياه نشستن آنها گرديد. و اينچنين بود که فلاکت به آذربايجان برگشت و حکومتهای بعدی اين سياستهای تبعیضی حکومت پهلوی اول را ادامه دادند.
منابع:
- سرزمينهای ناآشنا و مردمانی مهربان، مولف ويليام داگلاس،
مترجم حميد داديزاده تبريزی
- نشريه آذربایجان سسی(صدای آذربایجان)، شماره2 ، نیمه دوم آذرماه 1358
- ويژه¬نامه 21 آذر نشريه يول دانشگاه تهران
- وبلاگ 21 آذر
http://azeconomy.blogfa.com/post-445.aspx
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment