مرند به استقبال آزادی میرود
آزادیخواهان مرند همیشه برای استیفای آزادی آذربایجان جنگیده بودند. اگر چه نیروهای ضد آزادی هم در این شهر فعال بودند ولی مبارزان شهر مرند در کنار شهر تبریز حامی و پشتیبان آذربایجان بوده اند و با منتشر شدن بیاینه 12 شهریور مبارزان این شهر جذب فرقه شدند و نیروهای ملی شروع به متشکل شدن حول محور منافع ملی آذربایجان کردند و شهر مرند در 21 آذر 1324 توسط فرزندان ملت از چنگ نیروهای استعمارگر آزاد شد و مرند تابع حکومت ملی آذربایجان در تبریز شد.
روستائیان شهر مرند هم به دلیل ظلم و جور خانها و مباشران آنها، با شنیدن ندای آزادی اسلحه بدست گرفته و برای حفاظت از آزادی به دست آمده به فدائیان آذربایجان پیوستند.
دکتر حسن زاده در کتاب «انقلاب اسلامی در مرند» از حیدر مصطفی که در دوره حکومت ملی فدائی و مسلسل چی بوده میپرسد چرا شما فدائی شدید اینگونه جواب میدهد:"آزادی میخواستیم". دوباره پرسیدم آزادی از چه چیزی؟ مگر شما آزاد نبودید؟ جواب داد: "آزادی از بند اربابان، از ظلم و ستم و بی ناموسی ارباب، ارباب زادهها و نوکران آنها". ایشان هم با عصبانیت از مالکان و اربابان یاد میکرد و به شدت به آنها حمله مینمود آنانرا به زورگوئی، ظلم و ستم و مهمتر از همه به هتک حرمت روستائیان متهم میساخت و داده های تاریخی متعددی از تجاوز به ناموس مردم و کتک کاری و زیاده خواهی اربابان روستای خود و روستاهای اطراف میگفت".
همانگونه که حیدر مصطفی فدائی مرندی میگوید ظلم و جور خانها که مورد حمایت حکومت مرکزی بودند، ملت آذربایجان را جان به لب کرده بود، باید کاری میکردند و برای آزادی از جور خانها هم، فقط حکومت ملی میتوانست این پایگاه را در اختیار آنها قرار دهد که آنها هم به خدمت حکومت ملی در آمدند. بعد از 21 آذر 1324 کمیته ولایتی مرند توسط مبارزان مرندی تشکیل شد و شیخ محمد حسین برهانی به ریاست کمیته ولایتی مرند انتخاب شد.
علاوه بر این به نوشته کتاب «انقلاب اسلامی در مرند»، علی صابر از اهالی دیزج علیا به عنوان معاون صدرفرقه مرند انتخاب شد"
نمایندگان مرند در حکومت ملی آذربایجان
میر رحیم والائی و جعفر کاویان نمایندگان مرند در مجلس ملی آذربایجان بودند. میر رحیم والائی از یک خانواده روحانی و اهل زنوز بود که در باکو بزرگ شده بود و یک هنرمند بود و پس از سقوط حکومت ملی در اداره پناهندگان آذربایجان مشغول کار شد.
جعفر کاویان نیز فرزند محمد علی کیشی از همرزمان ستارخان و اهل روستای قره آغاج مرند بوده است.
روحانیون موافق و مخالف حکومت ملی در مرند
شهر مرند دارای افراد روحانیونی زیادی بود که در نجف و حوزه نخجوان درس خوانده بودند. این افراد در زمان تشکیل حکومت ملی به دو دسته تقسیم شدند؛ بیشتر روحانیون طرفدار فرقه کسانی بودند که در حوزه نخجوان درس خوانده و با زبان روسی هم آشنائی داشتند و روحانیون مخالفان فرقه در حوزه نجف و قم درس خوانده بودند.
شیخ اسماعیل محدث شرق و ملا ستار ناطق مرندی از افراد اصلی فرقه در مرند بودند.
دکتر حسن زاده در کتاب «انقلاب اسلامی در مرند» در مورد روحانیون طرفدار فرقه مینویسد:
"... یکی از حوزه های تاثیر گذار بر مرند حوزه نخجوان بوده است، ملا ستار ناطق مرندی فرزند محمد علی خان (از روستای بنگین) شیخ حسین مقدس، ملا باقر قره آغاجی، شیح محمد حسین برهانی، شیخ اسماعیل محدث شرق از جمله عالمانی بودند که در مرند بودند که در حوزه نخجوان درس خوانده و به زبان روسی آشنائی داشتند.
از پنج عالم مذکور سه تن (ملاستار ناطق مرندی، شیخ برهانی، شیخ اسماعیل) شدیداً فعال بودند و در فعالیتهای حزبی هم شرکت میکردند. برهانی از فعالان و بنیانگذاران شاخه سوسیال دمکرات عدالت در مرند بود. آن دوتن (ناطق مرندی و شیخ اسماعیل) از مشروطه خواهان معروف بودند که در جریان فرقه دمکرات آذربایجان مصدر امور شدند".
روحانیون مخالف حکومت ملی آذربایجان در مرند
از جمله روحانیون مخالف حکومت ملی آذربایجان در مرند میتوان به ملاعباس قره آغاجی و آیت ا... میرزا محمد آقا اشاره کرد، دکتر حسن زاده در کتاب انقلاب اسلامی در مرند درباره آنها مینویسد:
"... آیت ا... میرزا محمد آقا در امور سیاسی نیز دخالت داشت، به ویژه در جریان فرقه دمکرات آذربایجان، در اعتراض به عملکرد آنان به همراه آیت ا... مرندی به قم رفتند".
همچنین دکتر حسن زاده درباره عملکرد ملاعباس قره آغاجی در مورد حکومت ملی مینویسد:
"...ملاعباس قره آغاجی در دوره تسلط فرقه دمکرات نیز به شدت با آنها مقابله کرد و با سقوط فرقه دمکرات ایشان یکی از بازجوهای دستگیر شدگان بود که حکم صادر میکرد".
مخالفان حکومت ملی در مرند
با تشکیل حکومت ملی منافع شخصی و غیر مشروع بعضی از ملاکین و اشخاص بانفوذ در مرند به خطر افتاد و آنها به دلیل منافع شخصی و مادی به مخالفت با حکومت ملی پرداختند. از جمله آنها میتوان به خانواده اکبری اسبق، صمصامی ها، امیر احمدی، محبوبی ها، کربلائی باقر لیواری، هوجقانی و رفیعیان ها اشاره کرد که اعضای این خانواده ها، هم در زمان و هم بعد از اشغال آذربایجان توسط ارتش فعالیت زیادی بر علیه منافع ملی آذربایجان و حکومت ملی انجام دادند. اسماعیل رفیعیان یکی از آنها بود که در مصاحبه با روزنامه ایران میگوید:
"... در تهران همگام با سایر آذربایجانهای غیرتمند که آنان نیز از شهرهای مختلف آذربایجان در تهرام جمع آمده بودند به مبارزه ادامه دادیم. تجمع جلو سفارتخانه و شکایت به سازمان ملل از آن جمله بود..."
علاوه بر این بعد از اشغال مرند توسط ارتش، آنها شکایتهای متعددی از فعالین حکومت ملی انجام دادند و افراد بسیاری به دلیل شکایتهای آنها و گزارشهای مغرضانه آنها توسط دادگاه نظامی تبریز به اعدام محکوم شدند.
اشغال مرند و شروع قتل و عام
بعد از سقوط حکومت ملی ارتش ایران، آذربایجان و کلیه شهرهای آن را اشغال کرد که مرند هم از جمله آنها بود و قتل و عام و کشتار در مرند بعد از اشغال شروع شد. جنایاتی رخ داد که در تاریخ مرند دیده نشده بود؛ آتش زدن انسانها در خیابان و آویزان کردن جنازه ها در خیابانها از جمله آنها میباشد.
دکتر حسن زاده درباره جنایات ارتش و حامیان آنها در مرند مینویسد:
"...در مرند بعد از سقوط فرقه، از طرف نیروهای مخالف خشونت بیش از حدی اعمال شد و به روایتی یکی از نیروهای نظمیه را مخالفان در خیابان آتش زدند و کشتند".
اعدام ها در مرند
بعد از اشغال مرند توسط ارتش، افراد موثر در حکومت ملی آذربایجان توسط ایادی شاه و ارتش دستگیر و به اعدام محکوم شدند و سران فرقه دمکرات بعد از دستگیری در یک محکمه نمایشی به اعدام محکوم و در خیابان اعدام شدند. از جمله آنها میتوان به میر کاظم اعلمی دیزج علیائی (فرماندار قوشاچای) ، علی صابر و میر غلام اعلمی دیزج علیائی برادر میر کاظم اشاره کرد.
در کتاب انقلاب اسلامی در مرند درباره اعدام آنها میخوانیم:
"... تعدادی از سران فدائی فرقه همچون میر کاظم سید (اعلمی) دیزج علیائی، علی صابر (معاون صدر فرقه در مرند از روستای دیزج علیا) ، میر غلام سیدی (برادر میر کاظم رئیس اداره اقتصاد و تجارت مرند) به انجام قتل، قیام مسلحانه علیه حکومت مرکزی و ایجاد رعب و وحشت در مردم به اعدام محکوم شدند، بیشترین شکایتها علیه ایشان توسط اربابان و ثروتمندان شهر صورت گرفت که خانواده های اکبری ها، صمصامی ها، امیر احمدی ها، محبوبی ها، کربلائی باقر لیواری، هوجقانی ها و رفیعیان ها در راس آنها قرار داشتند. این خانوادهها به دلیل متضرر شدن و از دست دادن تعدادی از اعضایشان و اموالشان شکایتهای پر آب و تابی را به حکومت نظامی مرند ارائه دادند و دادگاه نظامی تبریز آنها را به مرگ محکوم کرد".
نگه داری جسدهای آزادیخواهان بر بالای دار
ارتش ایران تمامی جنایاتی که در طول تاریخ آذربایجان، انجام نشده بود در شهر های آذربایجان انجام داد و از جمله آنها برای ایجاد رعب و وحشت و انتقام گرفتن از ملت آذربایجان، جنازههای اعدامیها را چندین روز بر بالای دار نگه میداشت. این کار ضد بشری ارتش ایران در تاریخ مرند سابقه نداشته است.
دکتر حسن زاده در ادامه درباره نحوه اعدام میر کاظم اعلمی و علی صابر مینویسد:
"... بر اساس خاطرات افراد، جسدها چند روز بالای دار باقی ماند وبعدا آنها را پایین آورده دفن کردند".
آتش زدن فعالین فرقه در خیابان
از جنایات ضد بشری حامیان حکومت دست نشانده در تهران یکی هم آتش زدن فعالین حکومت ملی در خیابان بود که این عمل هم تنها از ارتش و حامیان آن در تاریخ مرند سر زده است، با مرور تاریخ مرند با قاطعیت میتوان گفت که این نوع جنایات و کشتار در تاریخ مرند سابقه نداشته است.
دکتر حسن زاده در مورد این جنایات مینویسد:
"... یکی دیگر از فرقهچیها که به وضع فجیعی توسط مردم پس از سقوط فرقه کشته شد فردی به نام محمد حسین علامه از پاسبانهای نظمیه بود... بدون هیچ گونه محاکمه ای توسط مردم در میدان شهرداری به قتل رسید و بنابروایتی متعدد جسدش را آتش زدند".
دستگیری فعالان حکومت ملی در مرند
بعد از اشغال مرند توسط ارتش، دستگری فعالان حکومت ملی و فدائیان شروع شد و افراد زیادی دستگیر و اعدام شدند و بسیاری از آنها هم بعد از دستگیری و محاکمه با نظر کمیسیون رسیدگی به امور مهاجران تبعید شدند.
دکتر حسن زاده درباره دستگیری فدائیان چنین مینویسد: "...در مرند بیشتر فرقهچیها پس از دستگیری و بازجوئی های متعدد از 3 ماه تا 2 سال زندان محکوم شدند. این عده بیشتر از میان فدائیان و نظامیان فرقه بودند که شکایتهای متعددی از آنها در دست دادگاه موجود بود".
کمیسیون رسیدگی به امور مهاجران یا تصفیه
ارتش ایران بعد از اشغال هر شهر، توسط افراد بومی وابسته به خود، کمیسیونی تشکیل میداد تا درباره دستگیر شدگان و اعدامیها نظر بدهد و این کمیسیون هم در مرند از طرف شاهپرستان و دست نشاندگان حکومت تهران در مرند تشکیل شد. دکتر حسنزاده درباره این کمیسیون مینویسد:
"... پس ازسقوط فرقه، کمیسیون رسیدگی به امور مهاجران در کلیه شهرهای آذربایجان به وجود آمد و یکی از شعبههای آن در مرند که از متنفذین شهری مخالف فرقه، مالکان و بازاریان بود تشکیل شد. این کمیته مهاجرینی را که به نحوی در امور فرقه دخالت داشته و به پیشرفت آن کمک کرده بودند، به استانهای مرکزی به ویژه فارس، کرمان، لرستان و همدان تبعید کرده است".
روزگار تلخ مرندیان در تبعید
ارتش بعد از به دست گرفتن امور در آذربایجان تصمیم گرفت افراد دستگیر و زندانی شده در آذربایجان را به مناطق بد آب و هوا و دور از آذربایجان تبعید کند، از شهر مرند هم بسیاری از فعالان ملی و خانوادههای آنها به جنوب ایران تبعید شدند. روزگار تلخ آنها در تبعید در نامههائی که آنها به کمیسیون تصفیه نوشته اند بسیار تلخ و درد آور است. در کتاب «انقلاب اسلامی در مرند» در این مورد میخوانیم:
"... در یکی از نامههای ارسالی مهاجران از شهر نیریز فارس به بخشدار مرند در سال 1327 شمسی از فقر و فلاکت ده خانوار مهاجر دراین شهر یاد شده است، هر چند در این نامه اشارهای به وطن آنها نشده است، اما از محتوای کلام چنین بر میآید که همگی آنان از مهاجران مرندی بودهاند. دراین نامه فقر و فلاکت خود، مریض بودن فرزندان و عدم ارائه خدمات پزشکی توسط بیمارستانها اشاره شده است، نویسنده نامه خود را تقی مهاجر معرفی میکند و ضمن اذعان به عدم مداخله در امور فرقه خواهان بازگشت به وطن خود و ادامه زندگی در آن است".
علاوه بر این در خصوص تبعید حسین رنجبر به زندان بندر عباس از مرند در کتاب انقلاب اسلامی در مرند میخوانیم:
"... یکی از فعالان مرندی فرقه به نام حسین رنجبر در دادگاه زمان جنگ به حبس ابد و بعد به 15 سال زندان محکوم و به زندان بندرعباس منتقل شده بود".
دکتر حسن زاده در ادامه مینویسد:
"...تعدادی از مهاجران نیز توسط «کمیسیون رسیدگی به امور مهاجران» پس از سقوط فرقه به شهرهای مرکزی ایران همچون سیرجان، کرمان، شیراز، فسا و نیریز تبعید شدند، مهاجران در این دوره به محنت، سختی دچار شدند، کوچکترین شکایت از آنها مبنی بر حمایت مادی و معنوی از فرقه، آنان را به تبعیدهای چند ساله محکوم میکرد، هر چند تعداد خانوادههای مهاجر تبعیدی دقیقا مشخص نیست و مستلزم انتشار اسناد معتبر است، ولی بنابر اسناد موجود (آرشیو سازمان اسناد ملی تبریز، اسناد سازماندهی نشده مرند) حداقل 10 خانواده در کرمان، 10 خانواده در فارس بودند، نامهای از فسای فارس در تاریخ 13/7/1327 که توسط خانمی به نام «فاطمه» به کمیسیون رسیدگی به امور مهاجران مرند نوشته شده است از وجود 10 خانواده در این محل گزارش میدهد، وی خود را سرپرست هفت یتیم بینوا و ستمدیده معرفی میکند که پدرشان در جنگ کشته شده است (احتمال دارد در جنگ فرقه در زنجان کشته شده باشد) از نبود خوراک، پوشاک، بیماری کودکان، سخت گیری مردم نسبت به غریبهها شکایت کرده است و از کمیسیون در خواست نموده به یتیمان وی که هیچ گناهی جز مهاجر بودن ندارند رحم کنند.
نامهای با این مضون از کرمان نیز در دست است که نویسنده خود را «علی مهاجر» معرفی کرده از وضع وخیم چندین خانواده بیپناه به کمیسیون شکایت کرده و خواستار تصمیم گیری مجدد درباره خودشان و بازگشت به مرند شده اند".
بد رفتاری با خانواده فعالان ملی بعد از اشغال
بعد از اشغال مرند ایادی ارتش و شاهپرستان تضعیقات شدیدی نسبت به خانواده های فعالان ملی در مرند ابراز داشتند و از هر نوع توهین و بدرفتاری با خود آنها و خانواده هایشان دریغ نکردند.
از جمله خانواده شیخ برهانی و ملاستار ناطق مرندی بود که فشار بیشتری را تحمل کردند در کتاب «انقلاب اسلامی در مرند» چنین میخوانیم: "... باقر ناطق مرندی پسر ملا ستار مرندی که پدرش مدتی اداره ثبت فرقه را بر عهده داشت بر خورد مردم را با خود و خانوده اش در دوران زندانی بودن پدر و مرگ وی میگوید:
بعد از سقوط فرقه پدرم فرار کرد که به طرف مرز برود، اما در نیمه راه گفته بود اگر قرار است بمیرم بگذار در وطن بمیرم، برگشته بود و به منزل ذاکری یکی از روحانیون جلفا رفته بود، مامورین از منزل وی ایشان را به مرند آوردند، چهل تومان از جیبش در آوردند و ساعتش را برداشته و به وی سیلی زده بودند، پدرم در دوره فرقه عبا و عمامه خود را داشت و در خانه کلاه قزاقی بر سر میگذاشت. پس ازدستگیری پدرم رفتار مردم به قدری با ما بد بود که برای ما ذغال نمی فروختند میگفتند: ملا ستار برای شاه توهین کرده و از دین خارج شده است! یک سال بعد از اینکه در زندان تبریز باقی ماند آزادش کردند و پس از 13 روز از آزادی فوت کرد..."
دکتر حسن زاده در ادامه مینویسد:
"ملا ستار در موقع مرگ 65 سال داشت، محمد حسین برهانی، شیخ اسماعیل محدث شرق و ملا ستار از سران فرقه به دلیل شخصیت علمی و دینی شان از اعدام رهیدند و به تبعید و زندان تن دادند. آنان بی حرمتیهای زیادی از سوی اربابان و زیر دستان آنها در مدت اسارت در مرند متحمل شدند. برهانی پس از چند سال تبعید و زندانی در تبریز به عریضه نویسی و کتابداری مشغول شد تا اینکه در سال 1336 فوت کرد. شیخ اسماعیل محدث شرق نیز مدتی در زندان به سربرد و چند سال بعد در گذشت".
بد رفتاری با زندانیان سیاسی و خانواده های آنان در مرند
بعد از اشغال مرند توسط ارتش و دستگیری فعالان ملی بدرفتاریهای زیادی با آنان در داخل زندان شد و همچنین خانواده های آنان هم که به زندان مراجعه میکردند با آنها هم بدرفتاری میشد در این مورد دکتر حسن زاده با استناد به اسناد سازماندهی نشده مرند در سازمان اسناد ملی تبریز که نامه فرماندار نظامی سرهنگ اعتماد مقدم به رسدبان سید ابراهیم فرهنگ، رئیس شهربانی مرند مورخ 10/10 1325 میباشد، فرماندار نظامی مینویسد:
"با اینکه چندین مرتبه تذکر داده شده بود در اعمال و رفتار مامورین دولت به خصوص در ناحیه آذربایجان بایستی تجدید نظر شود، مشاهده میگردد که هنوز شما مانند عهد بربریت با مراجعین رفتار و یا سوء نظرهائی در بعضی موارد دارید، کما اینکه بازدیدی که صبح از آن اداره به عمل آوردیم معلوم شد که جیره شش ریال محبوسیت را نپرداختهاید. در صورتی که خود من شخصا به شما دستورات دقیقتری در این مورد دادم. علی هذا لازم است جدیت بیشتری در اجرای تذکرات بالا نمائید".
غارت اموال فعالان ملی به نام میهن پرستی
شاهپرستان و ایادی آنها در مرند بعد از تسلط بر مرند شروع به غارت اموال فدائیان و فعالان ملی کردند و با نامه پراکنیهای دروغین خود را وطن پرست میخواندند. در کتاب «انقلاب اسلامی در مرند» خانواده اکبری اسبق با تلگراف به نخست وزیر وقت خدمات خود را در قبال سلطنت پهلوی چنین بیان میکنند:
"ما ستمدیدگان و متوارین حکومت قلابی آذربایجان، همین که اعزام قوای شاهنشاهی به آذربایجان معلوم گردید با در نظر گرفتن وظایف ایرانیت خودمان با تمام دلگرمی و دولت خواهی روز 21 آذر ماه 1325 بر علیه متجاسرین و وطن فروشان و بی وجدانان قیام نموده و بادست خالی اسلحهشان را گرفته و اشخاص مهم اینان را دستگیر و تحویل نموده تا ورود نیروهای دولت، امنیت را برقرار و حاضریم که تا آخرین نفس متمردین داخله را تعقیب نماییم. محمود اکبری، حسین اکبری، اسدا... اکبری".
اما حالا گزارش رئیس شهربانی مرند به شهربانی تبریز را در مورد این خانواده در مورخه 23/11/1325 را از کتاب انقلاب اسلامی در مرند بخوانیم:
"از بدو ورود به مرند چندین خانواده که یکی از آنها اکبری ها (اسبق) بوده اینجانب را دعوت به منزل نموده و چون اینجانب از دعوت ایشان خودداری نموده لذا از جریان خانوادگی ایشان البته بیاطلاع. اما پس از چند روز مشاهده گردید آن طور که افراد در میهن پرستی خانواده خود دارند، صحت نداشته و اصولا خانواده ناراحتی هستند، فقط دو نفر از آنها یکی حسین اکبری که راس خانواده است که پس از 21 آذر ماه جاری به مرند وارد و نسبتا مرد فهمیده ای است، یکی هاشم اکبری که در جمع آوری اسلحه کمک نمود که طی سند 1324-30/11/1325 تقاضای تشویق جهت مشارالیه گردیده است ولی سایرین حرکاتی کرده اند که مستلزم هیچ گونه تشویقی نبوده بلکه در پی بی نظمی و غارت اموال متجاسرین طبق اطلاع واصله شرکت داشته و منظور از کاعذ پرانی آن خانواده فقط ایجاد بی نظمی است و بس".
تعداد کشته شده ها در مرند
بعد از حمله ارتش ایران به آذربایجان و اشغال شهرهای آذربایجان آزادیخواهان زیادی دستگیر، اعدام یا کشته شدند که در مرند هم افراد زیادی به دست ارتش و ایادی حکومت تهران کشته شدند. میرهدایت سید مرندی در کتاب «تاریخ مرند» درباره تعداد کشته ها در مرند مینویسد:
"چه به طور رسمی و یا غیر رسمی حدود 62 نفر در مرند اعدام و یا کشته شدند که یکی از این کشته شدگان دکتر سیمون ارمنی بود که در گاراژ حاجی قربان (محل فعلی بانک تجارت - شعبه مرکزی) مطب داشت و در آخر خیابان جلفا نیز یک غذاخوری به نام (پوفتPUFFET) داشته که محل تجمع و مباحث مردم بود. او را در باغ حاجی غفار (حیاط دوم فعلی بیمارستان رازی) کشتند".
نویسنده نامی آذربایجان و مرند در تبعید
گنجعلی صباحی بعد از دستگیری و زندانی شدن در تبریز به کمپ بدر آباد تبعید شد. کمپ بدرآباد چند کیلومتر بعد از شهر خرم آباد در راه اهواز، در زمان جنگ جهانی دوم از طرف آمریکائی ها ساخته شده بود و بعد از رفتن آمریکائی ها خالی مانده بود که تبعیدیان آذربایجان را چند صباحی در آنجا نگهداری کردهاند که این تبعیدیان روزهای دلهرهآوری در این کمپ داشته اند. سرهنگ وزیر فرمانده این کمپ بوده است. خود گنجعلی صباحی در کتاب «اؤتن گونلریم» که یک اتوبیوگرافی است درباره رفتار سربازان و فرماندهان ارتش با تبعیدیان در این کمپ مینویسد:
"...در بعضی روزها جوانها را در بیرون کمپ و در منطقه خالی به صف میکردند و در مقابل افراد مسلح ساعتها برپا نگه میداشتند. مثل اینکه منتظر فرمان آتش بودند. وحشت در اردوگاه میانداختند و زنان و بچه ها رنگشان میپرید. چهار ماه در کمپ بدرآباد نگه داشته و بعد همه به شهرهای جنوب ایران تبعید کردند..."
کشتار بدون محاکمه در «آرا دهییرمان»
قتل و عام مردم در شهر مرند و دیگر شهرها بعد از تسلط ارتش، در آذربایجان رایج شده بود واین کشتارها بدون هیچ پرس و جو و محاکمهای در روستاها انجام میشد. در مرند هم این اتفاق در بین روستای بنگین و هوجقان در محلی به نام «آرا دهییرمان» افتاده است که 7 نفررا ایادی شاهپرست با دستور نصیرخان هوجقانی جهت گرفتن انتقام خون عموی خود (سرتیپ) بدون محاکمه به قتل میرسانند.
در کتاب «پیدایش فرقه دمکرات آذربایجان» در این مورد چنین میخوانیم: "... پس از شکست فرقه، اقوام مخصوصاً برادرزاده سرتیپ به اشاره ملارضا (روحانی روستای دولت آباد) افرادی را که از روستای دولتآباد در این کار دست داشتند احضار و در جائی به نام «آرا دهییرمان» در پشت باغ احمد خان کنونی واقع بین روستای بنگین و هوجقان (هئجهوان) قصاص میشوند"
قتل یک فدائی در روستای دارانداش بدون محاکمه
بعد از حمله ارتش به آذربایجان هواداران ارتش در روستاها و شهرها به پشتیبانی ارتش و ژاندارمهای افرادی زیادی را سر خود دستگیر، زندانی، شکنجه و اعدام کردهاند. در مرند نمونههای زیادی از این موارد بوده است که در زیر یکی از این موارد هم در روستای «دارانداش» انجام شده و یک فدائی را خان روستا و ایادی آنها دستگیر، زندانی و بعدا هم به قتل میرسانند. روزنامه اطلاعات در خبری در مورد این موضوع مینویسد:
"تیمورنام که از فدائیان دمکرات قریه دارانداش بود و بعد از ورود قوای نظامی بوسیله خوانین قریه نامبرده دستگیر گردیده. اخیرا انتشار یافته بود که نامبرده از زندان خوانین فرار کرده است. اخیرا جنازه نامبرده از دامنه کوه کشف گردید که آثار گلوله در آن مشهود بود. کسان مقتول به مرجع صلاحیتدار شکایت کرده و جنازه را نگه داشته اند".
دستگیری در یامچی مرند
"علی اخباری اهل و مقیم قریه یامچی به جرم همکاری با متجاسرین دستگیر و از طرف فرمانداری نظامی مرند بازداشت شد که پرونده مقدماتی او تکمیل و تسلیم دادگاه نظامی گردید".
توزیع مدال بین میهن پرستان (!!!) مرند
ارتش بعد از اشغال آذربایجان شروع به تشویق حامیان حکومت مرکزی در آذربایجان کرد و به بسیاری از آنها مدال و جایزه داد که به آن مدال «آذربادگان» میگفتند. در مرند هم این مدالها توزیع شده است، روزنامه اطلاعات درباره اهدای مدال مینویسد:
"روز پانزدهم تیرماه جشن توزیع مدال بین میهن پرستان در محوطه شهرداری برپا بود. تیمسار ضرابی نطق مختصری در اطراف میهن پرستی آذربایجان ایراد و سپس بین چهل نفر از میهن پرستان مدال توزیع کردند. هر یک از این چهل نفر سوگند یاد کردند که نسبت به شاهنشاه، میهن و پرچم سه رنگ ایران تا پای جان وفادار باشند".
No comments:
Post a Comment