تشکیل فرقه دمکرات در زنجان؛ پایه گذاران فرقه دمکرات در زنجان
فرقه دمکرات زنجان 21/6/1324 با پخش اعلامیههای ترکی و فارسی که خواستههای خود را که تشکیل انجمنهای ایالتی، تدریس زبان ترکی، توسعه صنایع و مدارس، مبارزه با بیکاری، تامین احتیاجات دهقانان و ایجاد راه... اعلام کردند.
کمیته انقلاب زنجان از افراد زیر تشکیل شده بود:
احمد صفرچی، صفرخان شکارچی، نظر منفرد، بابازاده، یونس علیزاده، ابوالفضل رئوفی (قائم مقام فرقه دمکرات- شهردار زنجان) محسن وزیر، هادی خان وزیر، عماد خمسه ضیائی، ابراهیم فرجی، حسین بابائی با حضور ملاکی همچون اشرف همایونی، ضیائی ها، برهان السلطنه زنجانی (طارمی) و خاندان وزیری در راس امور فرقه دمکرات کمیته ولایتی خمسه انتخاب شدند.
خاندانهای موافق و مخالف فرقه دمکرات در زنجان
ایل های قجر(دارائی) ، اصانلو، جهان شاهلو، خاندان وزیری و طایفه سلطانی به سوی فرقه جذب شدند و در مقابل خاندانهای ذوالفقاری، امیر افشار کرسفی، هدایت... خان یمینی، یدا... خان بیگدلی به همراه فتح ا... خان بیگدلی پدر، نصرا... خان مقدم، علیارخان سعیدی، مجدالسلطان بیگدلی، ناصرخان صارمی (اینانلو) ، علی اکبرخان بیگدلی، خوانین اوریادی، فرزندان بهادرخان سلطان (غلامحسین خان بهادری) در مقابل فرقه دمکرات قرار گرفتند.
در مقابل گسترش دمکراسی و استقرار دمکراسی در آذربایجان، دو گروه عمده مخالفت شدیدی در داخل آذربایجان با حكومت ملي انجام میدادند، چرا که با گسترش دمکراسی و تشکیل حکومت ملی، منافع آنها به خطر افتاده بود.
گروه اول خانها و خوانین محلی بودندکه با اقدامات مثبت فرقه دمکرات آذربایجان، مردم آذربایجان از دست آنها راحت شده بودند.
گروه دوم روحانیون درباري بودند که با گسترش دمکراسی و گفتمان دمکراتیک در جامعه آذربایجان، روحانیون مرتجع و درباري که کارهای اقتصادی و فرهنگی فرقه دمکرات، منافع آنها را به خطر انداخته بود شروع به مخالفت با فرقه کردند چرا که برخی از روحانیون درباري خود فئودال و زمیندار بودند یا منافع مشترکی با خوانین داشتند.
این دو گروه در زنجان هم حضور فعالی داشتند و با همکاري با حکومت تهران بر علیه حكومت ملي آذربايجان مبارزه میکردند.
دکتر مسعود بیات در این مورد چنین نظری دارد:
"اولین گروه مخالف دمکراتها در زنجان طیف مالکین و زمینداران بودند این گروه از مالکین به طور عمده شامل خاندانهای زیر بودند، ذوالفقاریها، اعتماد امینیدها، ضیائی ها، افشارها و بیگدلوها.
عواملی که به این دشمنی منجر میشد به تحریکات تودهایها و دمکراتها مبنی بر برخورداری زارعین از پرداخت بهره مالکانه و تقسیم زمینهای این گروه در برخی روستاها بین کشاورزان توسط دمکراتها برمیگشت. دمکراتها حملات متعدد کلامی نیز در متینگهای خود علیه مالکین ابراز میداشتند و این به نگرانی بیشتر این گروه میافزود.
مالکین مبارزات خود علیه دمکراتها را درقالب چند بخش به شرح زیر سازماندهی کردند.
1- تشکیل شعبه حزب دمکرات ایران وابسته به سید ضیاء الدین طباطبائی و عضو گیری برای آن.
2- فرستادن نامههای متعدد به حکومت مرکزی و گزاراش اقدامات تحریک آمیز آنها.
3- تحصنهای مختلف در مسجد و فرمانداری بر علیه طرفداران مرام اشتراکی.
4- شرکت در نشستهای متعدد با مجموعه دولت برای بررسی سازو کارهای مقابله با این گروه.
5- اقدام نظامی و درگیری مستقیم با تودهایها و دمکراتهای بعدی.
روحانیون گروه مخالف دیگری بودند که از عقاید سکولار تودهایها و برخی اقدامات آنان همچون عدم اعتقاد به مالکیت انتقاد داشتند در نتیجه از همان ابتدا در مقابل آنان قرار گرفتند.
روحانیون همچنین در زمان بازگشت ذوالفقاریها به خانه خود بعد از پیروزی نیروهای مرکزی، استقبال گرمی از او کردند در سخنرانی خود دمکرات را زنادقه خوانده و پیروزی میلیون را از برکات نهضت حسینی که اتفاقا مصادف با ماه محرم بود محسوب دانستند".
محمود ذوالفقاری در خدمت حکومت تحت الحمايه دول اجنبي در تهران
محمود ذوالفقاری یکی از کسانی بود که در زنجان به دلیل منافع شخصی و خانوادگی و همچنین برای خدمت به حکومت دست نشانده در تهران به مخالفت با حکومت ملی آذربایجان برخواست و با همدستی حکومت تهران و با استفاده از افسران ارتش ايران به آموزش نیروهای خود پرداخت، ایشان قوای خود را در «خاتون کندی» جمع کرد و آموزشهای لازم به نیروهای ایشان را سرگرد بختیار، ستوان یکم سلامی، ستوان دوم اردلان، ستوان یکم اشرفی و ستوان طباطبائی بر عهده داشتند.
خاندان دارائی های زنجان:
عبدا... میرزای دارا (جد پدری دارائی های زنجان) فرزند یازدهم فتحعلی شاه قاجار در سیزده سالگی (1224 ه.ق) به حکومت زنجان منصوب شد و تا زمان حیات پدرش بر این مسند بود و در سال 1263 ه.ق در تهران از دنیا رفت. او مردی شاعر و دانشمند بود و در شعر "دارا" تخلص میکرد و خانواده دارائی نام خانوادگی خود را از تخلص او گرفتند. عبدا... میرزا دارا در عمران و آبادانی زنجان تلاش کرد: مسجد سید، بازار قیصریه، حمام شازده و...
عبدا... میرزا را سی فرزند بود و پسر پنجم او خلیل اله نام داشته که جد امیر خسروخان دارائی میباشد. امیر خسرو دارائی (برهان السلطنه) از خرده مالکان منطقه طارم مردی شاعر پیشه، نویسنده و مبارز سیاسی بود که تخلص وی خسرو و ملقب به برهان فرزند خسرو میرزا پسر خلیل ا... میرزا پسر عبدا... میرزا دارا است که عنوان بزرگ خاندان بزرگ خاندان دارائی معاصر از او یاد میشود.
امیر خسرو دارائی بعد از تولد در بنارود طارم و طی تحصیلات مکتب خانهای عازم زنجان شد و ادامه تحصیل داد و با بزرگان علم و اندیشه نشست و برخواست کرد و توشهای گرانبها به دست آورد. در جوانی چند سالی در کادر جدید التاسیس نظام سپری کرد و همچنین دو نیم سال به عنوان نایب الحکومه طارم (منطقهای با موقعیت جفرافیائی و استراتژیکی خاص) پا به عرصه سیاست گذاشت.
ایشان با یاغیان محلی درگیر شد که میتوان به مساله علی درامی اشاره کرد. گاهی اوقات متنفذین محلی و دولتی با تغذیه راهزنان و یاغیان محلی و لمپنهای شهری و روستائی دردسرهائی در منطقه طارم و کل خمسه تولید میکردند بطوریکه در بعد از حوادث شهریور 1320 یکی از این اجیر شدگان محلی به نام علی درامی شرارتهائی در منطقه طارم انجام داد که باعث درگیری بین او و سواران خسروخان دارائی شد.
جای پای علی درامی یاغی محلی طارم در حوادث فرقه دمکرات زنجان و خمسه و همسوئی او با دار و دسته بختیار و گماشتگان ذوالفقاری و همراهی او با ارتش شاهنشاهی در سرکوبی حکومت ملي آذربايجان دیده میشود. بعد از سپری شدن دوران فرقه دمکرات علی درامی توسط داماد خود و ژاندارم های منطقه بنا به روایت با گلوله کشته شد.
خسروخان دارائی بین سالهای 1309-1315 شمسی با انتشار روزنامه "پروین خمسه" از سوی میرزا عیسی قانونخواه زنجانی (ناصرالمله) خسروخان دارائی به همراه فضل ا... طغرل خان (مزین السلطنه) و علامه فقید حاج میرزا عبدا... ضیائی (زنجانی) و شیخ ابراهیم قزلباشی زنجانی مطالب ادبی و علمی و اجتماعی در آن جریده مینوشت.
بعد از سقوط رضاشاه و اشغال شهر از سوی ارتش سرخ و پیدایش آزادی های سیاسی و تشکیل دستجات و احزاب، خاندان دارائی و سلطانی، اصانلو و مقدم مثل سابق در قطب مخالف امیر افشار وذوالفقاری و... قرار گرفتند و به جهت مقام علمی و وجهه سیاسی ریشه دار بودن خانواده جهانشاهلو به صورت رسمی و غیر رسمی در جهت بسط آزادی به سوی حزب توده و فرقه دمکرات کشیده شدند و در این راه خسروخان دارائی نقش به سزائی در شکلگیری تشکیلات کارگری و اتحادیههای دهقانی و هستههای انقلابی داشت، بسیاری از خرده مالکان و روشنفکران به تبعیت از دارائی به سوی فرقه دمکرات جذب شدند و در این راستا خاندان دارائی به رهبری برهان و فرزندان وی جهانگیر؛ منوچهر، جهانسوز، بهین دخت و آزاده دارائی که همگی دانشمند، نویسنده و شاعر بودند و طایفه سلطانی با حضور رضاخان، علی خان سلطانی و... با حضور فیزیکی خود برای مقابله باخاندان ذوالفقاری و دیگران با پخش اسلحه و شرکت دادن رعیتهای مسلح خود، وارد عمل شد.
در دوران حکومت ملي آذربايجان در زنجان، «مدنیت ائوی» (خانه فرهنگ - در خانه و باغ محمد اعظام السطنه ذوالفقاری) ریاست و صدر کمیته شاعرلر مسکنی (دانشسرا) به خاطر وسعت معلومات و آثار مکتوب نثر و نظم و سوابق مبارزاتی و سیاسی و مقاومت در برابر عمده مالکان خمسه و یاغی های اجیر شده و مقبولیت در بین طبقات مختلف جامعه به امیر خسروخان دارائی (برهان السلطنه) واگذار شده بود که بعد از سقوط حكومت ملي آذربايجان، خانه فرهنگ هم محکوم به سقوط گردید و به تاریخ پیوست.
از ایشان آثار ماندگار زیادی از جمله شکرستان و دیوان 27 هزار بیتی باقی مانده است. استاد الشعرای زنجان بعد از تحمل چند سال زندان در شهریور ماه 1332 شمسی به رحمت ایزدی پیوست و بنا به وصیت خودش در اتاقیکه از مادر متولد و ازدواج کرده بود دفن گردید پسران او هم بعد از انقلاب اسلامی در تهران و زنجان فوت کردند.
همچنين محمد امین آزاد وطن و عبدالعلی زاده از پایه گذاران کمیته فرقه دمکرات در زنجان بودند، مسعود بیات در کتاب انقلاب اسلامی در زنجان مینویسد:
"دو نفر به نامهای محمد امین آزادوطن و عبدالعلی زاده از کارمندان شهرداری زنجان در تاسیس آن نقش محوری داشتند"
همچین آقای وثوق هم نماینده زنجان در گنگره فرقه دمکرات بود.
سران دمکراتهای در زنجان
1- علی زاده 2- قنبری3- روفی 4- برهان السلطنه 5- آمیرزاده 5- صفرخان جواهری 6- هادی وزیری 7- مرندی اوحدی 8- جهانگیر دارایی 9- حبیب ا... ریحانی
نمایندگان زنجان در مجلی ملی آذربایجان
1- معرفت صفائی 2- دکتر جهان شاهلو 3- هلال ناصری
ذوالفقاریها مانع پیشرفت زنجان
بعد از تشکیل فرقه دمکرات در زنجان، فرقه دمکرات دست به کارهای بزرگی برای پیشرفت فرهنگی و اقتصادی زد و همچنین فرقه دمکرات با ایجاد امنیت و کنترل قیمت کالاهای اساسی دست به کارهای بزرگی زد. متاسفانه ذولفقاریها و دیگر خوانین محلی به کابوس زنجان تبدیل شده بودند و میخواستند مردم زنجان برای همیشه به عنوان نوکر و رعیت آنها برای آنها کار کنند و آنها هم نوکری خود را به استعمارگران تهران و بیگانه ثابت کنند و دست رنج مردم زنجان را به تهران بفروشند و برای خود ثروت جمع کنند.
استقرار حكومت ملي در آذربايجان مانع استثمار مردم زنجان شده بود و ترس بر جان خادمان استعمارگران تهران و نوکران آنها در زنجان افتاده بود از جمله آنها ذوالفقاریها بودند که تشکیل فرقه دمکرات را نقطه پایانی بر امپراطوری خود میدانستند و علاوه بر اين با پایان یافتن قدرت این خانها مردم زنجان، دیگر مالک زمین و دست رنج خود میشدند. به همین دلیل خانهای ذوالفقاری و افشار و یمینی راحت ننشتند و با همدستی استعمارگران در تهران شروع به مانع تراشی در راه پیشرفت حكومت ملي کردند. از جمله ذولفقاریها برای اثبات نوکری خود به دول بيگانه، دست نشاندگان آنها در تهران و سید ضیاء الدین طباطبائی دست به تشکیل حزب دمکرات ایران در زنجان زدند.
پروفسور جمیل حسنلی در مورد تشکیل احزاب موازی با فرقه دمکرات چنین مینویسد:
"در پائیز 1945 از جنوب ایران دهها نفر روحانی مرتجع طرفدار انگلیس به شمال ایران اعزام شدند تا بین گروههای دمکرات تفرقه اندازی کرده و به موازات آن احزاب جدیدی به وجود آورند، مثلا در زنجان ذوالفقاری، تاجر بزرگ و طرفدار انگلیس اقدام به تشکیل حزب دمکرات زنجان کرده بود این حزب به شدت با خودمختاری آذربایجان و تدریس زبان ترکی در مدارس و استفاده از آن در ادارات مخالفت میکرد. او با تقسیم زمین بین کشاورزان هم مخالف بود".
شروع نسل کشی از زنجان
ورود نیروهای نظامی ایران به همراه اراذل و اوباش خانهای ذوالفقاری، یمینی، اسلحه دار باشی و افشار، شروع نسل کشی در آذربایجان را رقم زد و این قوای بیگانه و وابسته به اجنبی از روز ورود شروع به کشتار، غارت، قتل مردم و تجاوز به حریم خصوصی افراد و آزار و اذیت افراد وابسته به حکومت ملی کردند.
روزنامه آذربایجان درباره ورود نیروهای اشغالگر چنین مینویسد:
"همزمان با تخلیه زنجان بوسیله فرقه دمکرات آذربایجان افراد مسلح و ناآگاه و خوانین و سایر افرادی که از زنجان متواری شده بودن وارد زنجان شده و شروع به قتل و کشتار فدائیان و طرفداران فرقه دمکرات آذربایجان با وحشیانهترین وضع نمودند، خیابانها، گذرگاهها از اجساد افراد بی گناه که مخالف رژیم سلطنت پهلوی و محمدرضا شاه بودند پر گردید که دل هر بیننده و شنونده را شدیدا میآزارد، اکثر خانههای فدائیان و طرفداران فرقه غارت و چپاول شد و سرپرست خانواده در جلو چشمان افراد خانواده خود پس از ضرب و جرح با شدیدترین وضع کشته میشدند".
علاوه بر اين سرهنگ مرتضوی نحوه ورود ارتش ایران به زنجان را چنین بیان میدارد:
"...ما روز اول آذرماه زنجان را تحویل داده بودیم و آخرین ستون نظامی ما ساعت پنج بعد از ظهر همان روز زنجان را ترک کرده بود و صورت جلسه مربوطه نیز نوشته شده و مراتب توسط سرهنگ بواسحقی به مرکز گزارش گردیده بود من ناچار بودم برای امضای پاکنویس صورتجلسه شب را در زنجان بمانم، ساعت هفت صبح (دوم آذر) ستون سربازان با تانک و توپ به فرماندهی سرهنگ هاشمی، دو گردان ژاندارم موتوریزه به فرماندهی سرهنگ شقاقی وارد شهر زنجان شده خیابانها، فرمانداری، تلگرافخانه، ایستگاه راه آهن، تلفونخانه و دروازه ها را اشغال نمودند.
نیروهای نظامی و ژاندارمری تظاهرات زیادی کردند و سرهنگ هاشمی هم بیرون سخنرانی کرد، در نتیجه همین سخنرانی اشخاص ناشناسی که با ستونهای اعزامی وارد شهر شده بودند، شروع به زدن و کشتن اعضای فرقه کردند.
من به عنوان نماینده استاندار آذربایجان دو بار کتباً به هیئت اعزامی تهران اعتراض کردم. اولا برای اینکه طبق موافقت نامه قرار بر این بود که فقط 300 نفر ژاندارم به زنجان اعزام شوند، حال آنکه روز دوم آذر پس از تخلیه زنجان، ستونهای موتوریزه و تانک، توپ وارد شهر شدند، ثانیا به علت فجایع خونینی که در اثر تحریکات و پشتیبانی آنها بوجود آمده بود.
اما آنها اعتنائی نکردند این اغتشاش از اول صبح شروع شده و تا یک ساعت بعد از شب ادامه یافت و شب حکومت نظامی اعلان شد..."
غارتگران در زنجان
با ورود ارتش ايران و مليشاي ذوالفقاري به زنجان قتل و غارت در زنجان آغاز مي شود اكثر خانههاي طرفداران حكومت ملي توسط آنها غارت مي شود.
مجله خواندنیها به نقل از روزنامه امید مینویسد:
"یکی از دوستان ما که خود از جمله مالکین زنجان است میگفت که مامورین لشکری در بسیاری از دهات به خانههای مردم میروند و هر چیز گرانبها و قابلی را که آنجا بیابند به عنوان اینکه از اموال مسروقه آقایان ذوالفقاریهاست! تصاحب میکنند..."
در ادامه مجله خواندنیها به نقل از روزنامه راه پیروزی خبر نفرت انگیزی درباره چپاول و غارت در زنجان مینویسد:
"... در میان قالی های غارتی که یکی از کاندیداهای حزب دمکرات ایران از زنجان آورده است طفل شیر خوار خفه شده ای، پیدا کرده اند... ".
مخبر مجله خواندنیها كه در قطار همراه با ديگر مخبرين به سوي زنجان راهي بوده ادامه میدهد:
"...سه ایستگاه به زنجان مانده سر و صدای حاجی تقی (مستاجر یکی از باغات ذوالفقاریها) بلند شد. دیدیم یک نفر را کتک زنان میبرند، پرسیدیم چه خبر است، یکی گفت فدائی است و دیگری گفت بیناموسی کرده است! حرف زیاد بود وقتی خواستیم از خودش سئوالاتی کنیم دور ما را گرفتند و گفتند اینها تودهای هستند و هر چه گفتیم بگذارید ما از او سئوالاتی بکنیم گفتند نمیشود. حاجی تقی میگفت: این پیش من گرو هزار تومان است ناچار از افسر ستاد که به معیت مخبرین آمده بود خواهش کردیم که گروئی را در اختیار ما بگذارد پس از تحقیق معلوم شد قبل از اینکه دمکراتها به زنجان بیایند، شخص فوق الذکر که مقنی بود کاری را مقاطعه کرده بود ولی در اثر آمدن فرقه دمکرات و فرار حاجی تقی کار نیمه تمام میماند، این مرد مقنی اکنون کارگر راه آهن است و جاجی تقی که در میان راه چشمش به افتاده بود او را گرو هزارتومان توقیف کرده بود... وقتی ما خواستیم این بدبخت بیگناه را تحویل پاسبانی راه آهن بدهیم عمال ذوالفقاری نگذاشتند و گفتند ما خودمان او را میبریم و کشان کشان در حالی که یکی فحش میداد و دیگری تو سرش میزد او را بردند...".
خبرنگار خواندنیها ادامه میدهد:
"...ستوان سه شهربانی اسمعیل حیدری که سابقاً پاسبان بود و اخیرا ترفیع درجه (اما بدون حقوق) یافته بر اثر جراحتی که وارد شده بود دست و پا بسته در شهربانی افتاده بود این شخص تنها کسی بود که از فرقه طرفداری میکرد و میگفت: این مردم پدرسوخته دورغ میگویند... فرقه دمکرات جزء امنیت، راحتی، ارزانی، آزادی و آسایش چیز دیگری برای آنها نداشت، منتهي آنها نان به نرخ روز میخورند... امروز مي بينند كه اگر به ما و فرقه فحش بدهند بهتر است چون نانشان در روغن است..."
وحشگیری ارتش ايران و حامیان نظامی آنها در زنجان بی سابقه بود روزنامه آذربایجان در تاريخ 8 آذرماه 1325 از قتل و غارت ارتش ايران چنين مینویسد:
"...غارتگران در زنجان حداقل دویست خانه را غارت کردند، آنها حتی به کودکان شیرخوار هم رحم نمیکردند و پس از کشتن آنها، جسدشان را مثل توپ فوتبال این طرف و آنطرف پرتاب میکردند، ژاندارمها یک دختر 18 ساله را لخت و عریان نموده در خیابانها میدواندند و زمانی که دختر بیچاره برای حفظ ناموس و از فرط خستگی و وحشت به زمین مینشست چاقوکشان او را از موهایش گرفته و بلند میکردند و آنقدر میزدند تا دوباره به راه افتد و در معرض تماشای عمومی قرار گیرد..."
انتقال توپ و تانک به جای گندم به زنجان
ارتش ایران برای اینکه انتقال توپ و تانک به زنجان جلب توجه نکند، سربازان، توپ و تانک را بوسیله قطارهای حمل غله به زنجان انجام میداد در این مورد حسین تقوی در کتاب جنبشهای اجتماعی ایران چنین مینویسد:
"...حکومت تهران شب دوم آذرماه با استفاده از قطارهای حامل گندم و بنام غله، نیروهای نظامی، تانک و توپ وارد شهر زنجان کردند و به همراه آنها نوکران مسلح ذوالفقاریها و عدهای از فواحش و معتادین که از زنجان فرار کرده بودند پیروزمندانه وارد شهر شدند. مسئول مربوطه در این رابطه چنین گزارش میدهد بعد از نیمه شب اول آذر (اولین ساعت دوم آذر) ایستگاه راه آهن خرمدره تلفنی اطلاع داد که یک قطار حامل گندم عازم زنجان شد. ارتباط تلفنی خرمدره با زنجان قطع گردید و این حادثه در هر یک از ایستگاههای سر راه نیز تکرار شد و به محض اینکه قطار به زنجان رسید، به جای گندم، سرباز، توپ و تانک از آن پیاده شد، فجایع قوای نظامی پس از ورود به زنجان حد و حساب نداشت..."
حمله حکومت مرکزی به آذربایجان با هواپیماهای جنگی
حکومت مرکزی با اینکه حکومت ملی، ترک مخاصمه اعلام کرده بود و به پیمان دو طرفه پاییند مانده بود ولی دولت تهران برای درهم کوبیدن ملت آذربایجان با هواپیماهای جنگی به آذربایجان حمله کرد و با ترساندن مردم میخواست از ملت آذربایجان زهر چشم بگیرد.
روزنامه اطلاعات در مورد حمله هواپیماهای جنگي حکومت مرکزی در تاریخ 19 آذر چنین است:
"...ساعت 11 پس از آن که مه برطرف شد هواپیماها که تعدادشان به 9 فروند میرسید مشغول بمباران قافلانکوه شدند.
هر یک از این هواپیماها دو بمب 50 کیلوئی و 8 بمب 5/12 کیلوئی و 500 تیر فشنگ بر داشته بودند..."
اولین شهید روحانی در زنجان
با ورود ارتش، ژاندامري و مليشاي خوانين به زنجان، قتل و غارت از حد گذشت و آنها انسانهاي بي دفاع را در خانه هايشان به شكل فجيعي به قتل مي رساندند، ارتشي كه براي نجات اين مردم آمده خود به گرگ اين مردم تبديل شده بود و مليشاي خانها در امنيتي كه ارتش براي آنها آورده بود با خيال راحت به قتل و غارت ميپرداختند و اين گروه «شيخ محمد علي آل اسحاق» كه روحاني طرفدار حكومت ملي بود به شهادت رساندند و ارتش و ژاندارمها هم جلو اين گروه را نگرفتند.
اولین شهید روحانی طرفدار فرقه دمکرات آذربایجان، شیخ محمد علی آل اسحاق بود که به دست حاميان حكومت مركزي در زنجان به شهادت رسيد. در كتاب «گذشته چراغ راه آينده» درباره شهادت ايشان مي خوانيم:
"اراذل و اوباش در خانهاش را شکستند. در خانه با چاقو او را کشتند و جنازه او را از بالکن خانه اش به پائین انداختند، سپس شمکش را پاره کرده عمامه اش را به گردنش پیچیدند وبر روی زمین کشیدند. پس از مرگ شیخ، مقامات نظامی اجازه دفن به او ندادند و جسد شیخ محمد علی آل اسحاق پیرمرد روحانی شهر یک شب در وسط خیابان باقی ماند! شیخ محمد علی آل اسحاق عضو فرقه نبود، او فقط چند بار علیه جنایات ذوالفقاریها صحبت کرده بود".
روزنامه آذربايجان نحوه شهادت اين روحاني مترقي را چنين گزارش كرده است:
"ایشان قبل از هجوم اراذل به خانهاش از پنجره خانهاش با مردم صحبت کرده بود و به مردم گفته بود:
جماعت! من تقصیری ندارم اینها بی جهت قصد کشتن مرا دارند. من برای شما مرثیه میخوانم، نماز جماعت میگزارم، به یتیمان شما کمک میکنم و منظور و مقصودی جزء آسایش شما و ترویج اسلام ندارم. من هیچ خصومت با ذوالفقاریها ندارم. اما این وظیفه اسلامی من است که به جنایات و مظالم آنها اعتراض کنم".
مردم پس از شنیدن سخنان شیخ به گریه افتادند ولی ژاندارمها مردم را از محل حادثه دور کردند و چاقوکشان در حالی که هنوز سخنان شیخ تمام نشده بود او را با چاقو زدند.
علاوه بر اين مجله خواندنیها طرز شهید شدن «شیخ محمد علی» را این گونه بیان میکند:
"...شیخ محمد علی صبح روز جمعه طبق معمول در خانه، مشغول چای خوردن و صرف صبحانه بود، تازه مردم میفهمند که سربازها دارند وارد میشوند، آنهائیکه با آشیخ خورده حساب دارند، دم درب خانه جمع شده در زدند، درباز شد و وارد شدند، به مجرد اینکه اینها با آشیخ روبرو شدند یکی پرید به ترکی گفت آقا روز قیامت رسیده، بلند شو حساب پس بده، آقای شیخ محمد علی از این شوخی بیمزه و بی موقع عصبانی شد، ولی تا رفت آن ملعون را تنبیه کند نوک چاقو در شکمش فرو رفت وی آخی گفت و ملاعین وی را به بالای خانه آورده به مردمی که جلو خانه اجتماع نموده بودند، گفتند آقای شیخ محمد علی میخواهد برای شما نطق کند سپس وی را از بالا به پائین پرتاب کردند، بیچاره محمد علی فدای عقاید سیاسی خود شد، باز هم از لاشه آن بیچاره دست بر نداشتند خواستند طناب به پایش بسته و در خیابانها بگردانند."
سید محمود طالقانی که بعدها به درجه آیت الهی رسید و برای تطهیر جنایات ارتش و ذوالفقاریها به زنجان سفر کرده بود شهادت شیخ محمد علی آل اسحاق خوئینی را اینگونه گزارش میدهد:
"...می گفتند گفته بود: سید جعفر پیشه وری مثل امام حسین (ع) برای نجات جامعه قیام کرده است.
به هر حال وضع کشتنش را این طور گفتهاند که صبح قوای دولت وارد زنجان شد، مردم (!!!) اول باور نداشتند و جرأت تظاهر به احساسات نمیکردند، یکی صدا زد: زنده باد ارتش ایران! مردم از هر طرف جمع شده اظهار احساسات کردند، فرماندار نظامی سران فدائیها را گرفت آنها را از مردم محفوظ ماندند. این شیخ اجل برگشته با خاطر جمع، بالای بالاخانه دفتر ایستاده بود، مردم هجوم کردند، او را زدند بعضی خواستند او را نجات دهند نتوانستند پس از زدن زیاد شاید هم بعد از مردن، او را از بالاخانه به زیر انداختند ولی از قرار تحقیق، اذیت و آزاری جز طرفداری از انقلابیون به مردم نرسانده، بیشتر مردم به واسطه کینهای که از دمکراتهای آذربایجان داشتند و گویا برای خاطر ذوالفقاریها (!!!) که این شیخ با آنها طرف بود او را کشته اند".
دروغگوئی روحانیون درباري زنجان درمورد روحانی شهید آل اسحاق
بعد از شهید شدن روحانی مترقی محمد آل اسحاق به شكل فجيع در زنجان، توسط ایادی ذوالفقاریها، روحانیون مرتجع زنجان با نامهنگاری به روزنامه هاي مركز، در مورد عنوان ایشان شروع به سیاه نمائی و دروغگوئی كردند. در این خصوص گروهی به نام هیئت روحانیون زنجان تلگراف زیر را به نخست وزیر و روزنامه ها و رادیو تهران ارسال کردند:
"در این چند روز بعضی از جراید به نقل از رادیو تبریز انتشاراتی داده ضمنا شیخ محمد علی نام خوئی را منتسب به عالم روحانیت و بنام حجت اسلام معرفی نموده اند. لهذا هیئت روحانیت روحانیون زنجان لازم میداند عنوان مزبور را تکذیب و توضیح دهد اینکه مشارالیه علاوه بر اینکه دارای مقام شامخ حجت اسلامی نبوده بلکه در ردیف علماء و روحانیون بشمار نرفته است. هیئت روحانیون زنجان- شیخ علی اکبر زنجانی، محمد حسین موسوی غروی، نجم الدین مجتهدی، یحیی مدرسف احمد رشوندی، حسین ابن محمدی و عبدا... فقیه."
تبلیغات دروغین روزنامه های دست راستی نسبت به حكومت ملي
رواج فحشا در زنجان و اعترافات آقای سید محمود طالقانی
روزنامه های دست راستي و هوادار نسل كشي در آذربايجان كه از تهران هدايت ميشدند برای اینکه بر جنایات ذوالفقاریها و ارتش ایران سرپوش بگذارند شروع کرده بودند به دروغ نویسی، دروغگوئی و تبلیغات دروغین درباره ترویج بی عفتی توسط فرقه دمکرات در زنجان، که با این دروغگوئی ها میخواستند از احساسات مذهبی مردم زنجان سوء استفاده کرده و سران مبارز فرقه در زنجان را بد نام کنند و آبروی آنها را ببرند و بعد آنها را بکشند، که این کار را هم کردند.
ولي آيت الله سيد محمود طالقاني كه آن زمان حجت الاسلام بوده و با مجله "آئين اسلام" كه در قم منتشر ميشد همكاري داشته و سفري هم که برای تطهیر جنایات ارتش و ذوالفقاریها به زنجان داشته و برای ارتش ايران آرزوی موفقیت کرده بود، درباره تبلیغات پوچ و توخالی روزنامه های دست راستی و طرفداران ذوالفقاریها درباره بی عفتی سران مبارز فرقه چنین گزارش مي دهد:
"...اما راجع به بی ناموسی دمکراتها اگرچه به طور قطع وقایعی انجام گرفته اما من مدرک صحیحی به دست نیاوردم، فقط خانهای که به نام خانه «مدنیت» تاسیس نموده بودند میگفتند از جمله تبلیغاتشان در آنجا تبلیغات ضد عفاف بوده و به این جهت عدهای دخترها را کارمند آنجا نموده بودند و از زنها و دخترها دعوت مینمودند و برای آنها سخنرانی میکردند، گویا زمینه تبلیغات اشتراک زن را در آنجا فراهم میکردند ولی به عقیده من انصافاً باید اعتراف نمود که تمام بیعفتیهایی که سراغ میدادند به اندازه یک روز جمعه تابستان دربند در شمیران نبود..."
علاوه بر اين روزنامه خواندنیها درباره دروغگوئی روزنامههای دست راستی از زنجان چنین مینویسد:
"... یکی از مخبرین دست راستی در یکی از واگنها چهار نفر از اهالی خمسه را که از مشهد برگشته بودند، دم حرف گرفته بود، با وجودیکه آنها میگفتند ما چند ماه است که در زنجان نبودهایم و حالا به زنجان میآئیم او اصرار داشت که از فجایع دمکراتها برای او مطلبی بگویند، این آقای مخبر پس از یادداشت اسم و فامیل و ده آنها، پرسید، خوب دمکراتها چه بیناموسیها کرده اند، آنها جواب دادند (بیز گؤرمهمیشیک!) ما ندیدهایم ولی او به خرجش نمیرفت و چون ترکی نمیدانست و ملتفت نمیشد پرسید خوب اسمش چه بود؟ آنها گفتند (کیم) کی؟ میگفت آنهائی که بیناموسی کردهاند؟ یکی از آنها از سماجت این جناب آقا ذله شده بود بلند شد و قسم حضرت عباس خورد که خدا شاهد است ما ندیدهایم. من که از این طرز خبر تهیه کردن خندهام گرفته بود از آنجا دور شدم و حال نمیدانم این آقای مخبر چند مصیبت زده و شاهد فجایع با اسم و رسم و شناسنامه، محل، ساعت و دقیقه (طبق مدیر روزنامه که برای نشان دادن فجایع سعی میکند مطالب را خیلی دقیق! بنویسد) تراشیده است..."
همچنين در ادامه نظر خبرنگار روزنامه ایران درباره دروغهای روزنامههای دست راستی راجع به بی عفتی فدائیان اینگونه است:
"...راجع به هتک ناموس و بی عفتی دمکراتها در زنجان سخنانی میگفتند که موجب تعصب بود تا شبیه حقیقت، اینها بیانات و اظهاراتی بود که از طرف مردمان برجسته و محترمین زنجان تائید نمیشد و قراین هم نشان میداد که این بیانات نباید درست باشد و فقط بر روی اغراض و از جهت تحریک اعصاب گفته میشود..."
مبارزه فرقه دمکرات با فحشا در زنجان
حکومت ملی آذربایجان به طور حتم یک دولت ملی و هنر پرور و معتقد به منافع ملی آذربایجان بود و برای اینکه جامعه را با منافع عمومی آذربایجان و عفت عمومی منطبق کند از آغاز کار مبارزه با چاقوکشان و متجاوزین به نوامیس مردم را در دستور کار قرار داد و دست عدهای از اراذل و اوباش خیابانی که با استفاده از زور به حریم خصوصی مردم تجاوز میکردند و دست به جنایت میزدند کوتاه کرد و چند نفری از آنها را در ملأ عام اعدام کرد. اگرچه روزنامههاي دست راستي و آنهائي كه سردبيران آنها داراي تفكرات حذفي و باستانگرائي بودند اوباشان اعدام شده را ملي (طرفدار تهران) ناميده بودند.
همچنین حکومت ملی برای مبارزه با فحشا و خود فروشی زنان هم دست به اقدامات خوبی زد در این مورد خبرنگار روزنامه ایران درباره مبارزه فرقه دمکرات با فحشا در زنجان مینویسد:
"...می گفتند دمکراتها با فحشا جدا مبارزه میکردند و به طوری جلوگیری از فحشا شد که بدرجه صفر رسیده بود، فواحش از زنجان همه خارج شده بودند یا اینکه اعمال خود را ترک کرده و شوهر اختیار کرده بودند این موضوع را اغلب تصدیق میکردند..."
فعالیتهای فرهنگی حکومت ملی در زنجان
حکومت فرهنگ و دولت هنر در سراسر آذربایجان دست به اقدامات فرهنگی زیادی زده و اساس کار خود را بر فرهنگ و هنر نهاده بود و میخواست چشم ملت آذربایجان را به هنر اصیل آذربایجان باز کند و آنها را با گذشته پربار خویش آشنا کند.
برای اینکار هم، هر جا که پای حکومت ملی رسیده بود حداقل یک مرکز فرهنگی، هنری در آنجا افتتاح شده بود و مراکز آموزشی ساخته شده بود، از جمله در زنجان هم تا افتتاح سینما رفته بودند، همچنين كارهاي فرهنگي زير را هم انجام داده بودند:
1- چاپ روزنامه «آذر» به مدیریت و سردبیری آقای منوچهر سیعد وزیری که به زبان ترکی بود.
2- افتتاح «مدنیت ائوی»، تشکیل شاعرلر مجلسی، کلوپ تئاتر، نمایش و کلوپ موسیقی در این مرکز هنرمندان، صاحبان ذوق و اصحاب شعر و موسیقی، تئاتر و نقاشی جمع میشدند و هنرهای خود را به نمایش میگذاشتند. در مرکز چند تن از شاعران زنجان خوش درخشیدند، مرحوم محمد رضا روحانی با اشعار سراسر طنزش، مرحوم حاج اکبر زعفرانی با تسلطی که به زبان ترکی داشت، استاد صنعتی، دکتر حکیمیان و خانم حکیمه بلوری از دیگر شاعران و ادیبان آن زمان شهر زنجان بودند که در این انجمن فعالیت کردند.
خبرنگار خواندنیها از زنجان در مورد تلاشهای حکومت ملی برای فرهنگ و هنر، در زنجان چنین مینویسد:
"...دمکراتها به فرهنگ اهمیت فراوانی میدادند، فعالیت آنها درباره با سواد کردن اشخاص بی سواد شایان تمجید است ایجاد موسسات فرهنگی، باشگاهها، تاسیس انجمنهای تئاتر، موسیقی و تأسیس سینمای زنجان با آنکه نیمه تمام ماند قابل تذکار است، سالن زمستانی این سینما در شرف انجام بود و اراضی سینما متعلق به شهرداری بوده است و اکنون خدا میداند، حکومت فعلی با این بنای ناتمام چه اقدامی خواهد نمود..."
قواي ارتش ايران و مليشاي خوانين بعد از ورود به زنجان تمامی اقدامات فرهنگی صورت گرفته در زمان حكومت ملي را از بين بردند تا هيچ اثر فرهنگي از زمان حكومت ملي برجاي نماند تا آيندگان بر آن افتخار كنند، در کتاب گذشته چراغ راه آینده در این مورد چنین میخوانیم:
"...ژاندارمها، چاقوکشان و اوباش اعزامی از تهران با استفاده از«اجازه مخصوص» فرماندهان نظامی برای قتل و غارت و تجاوز، نه فقط این امنیت و آسایش را ازدست مردم گرفتند حتی به آبادی و زیبایی شهر نیز لطماتی وارد آوردند. از جمله سینمای آذر را که در زمان حکومت فرقه ساخته شده بود خراب کردند و قسمتی از آسفالت خیابانها را که به دست حکومت ملي انجام یافته بود کندند."
روزگار سخت مردم زنجان در تبعید و مهاجرت
مردم زنجام و طرفداران حكومت ملي حتی بعد از اشغال زنجان، که بسیاری از آنها به تهران و شهرهای دیگر مجبور به تبعید و یا مهاجرت خود خواسته شدند هم از طرف دشمنان آذربایجان مورد آزار واذیت قرار میگرفتند. آدم فروشان حکومت تهران به دلیل خصومتهای شخصی و خود شیرینی، آنها را در تهران هم به مأموران حکومت میفروختند. گزارشهای محرمانه شهربانی تهران بین سالهای 1324-1326 اطلاعات جالبی از خیانتکاری عدهای ناآگاه و دشمن آذربایجان، به دست میدهد که در زیر میآید:
"
23 اردیبهشت 1326:
نیکخواه دانشجوی دانشکده دندانسازی مدعی است که «جعفر ترابینژاد» در موقع سلطه فرقه دمکرات آذربایجان رئیس اقتصاد زنجان بوده و اموال را حیف و میل کرده، جعفر مزبور به کلانتری بخش 1 جلب و اظهار نموده مدت سه ماه در زنجان رئیس اداره اقتصاد بود و مدتی هم در تبریز بازداشت و به کار من رسیدگی (شد) مرخص شدهام و 25 روز است به تهرن آمدهام. نامبرده با پرونده به اداره آگاهی تسلیم گردیده است. (ص 325)
14 اسفند 1325:
یوسف فرزند علی اهل آذربایجان، شغل عطار به کلانتری بخش 8 مراجعه و اطلاع داده، رضا فرزند محمد علی که فعال در سرای سلیمانخانی شاگرد تاجر میباشد، از افراد فرقه دمکرات آذربایجان بوده و موقع سلطه فرقه دمکرات تلفونخانه زنجان را از من تحویل گرفته است از کلانتری مامور اعزام نامبرده را جلب و به اداره آگاهی فرستاده شده است."
دو نفر به تهران تبعید شدند:
"... دو نفر یعنی احمد آذری- اسدا... کامران پس از ورود نیرو به شهر در اثر شکایات مردم زنجان از کار برکنار و به تهران تبعید شدند".
دستگیریهای گسترده در زنجان:
"در ایستگاه صائین قلعه دو نفر از کارمندان ناحیه شمال غرب راه آهن به اتفاق «رسدبان زند مقدم»، مامور پلیس راه آهن در منزل احمد کمری سرعمله راه آهن یک قبضه اسلحه کمری و یک پرونده محتوی نامه های فرقه دمکرات کشف و تحویل پلیس راه آهن زنجان نموده اند متهمین تحت بازجوئی قرار گرفته اند."
زنجان 10 دیماه روزنامه اطلاعات:
"ابوالفضل امینی که صدر حوزه 18 حزب دمکرات آذربایجان و یکی از مبلغین جدی دمکرات بود شب 10 دیماه بوسیله سیف علی نام آهنگر دستگیر و تحویل شهربانی گردید."
"فریدون رحمانی اهل زنجان در تهران دستگیر شد او را ستاد ارتش در هفته گذشته به زنجان فرستاد تا در شهری که زندگی کرده و خیانت کرده محاکمه شده و به کیفر اعمالش برسد".
زنجان 14 دیماه:
"یکی از تبهکاران دمکرات در زنجان دستگیر شد او منصور محمدی است که روز 3 آذر 1324 به یاری فرقه دمکرات برخواست و سلاحهای ژاندارمری زنجان را گرفت. دستگیر کننده او یکی از اهالی زنجان به نام «نصرا... زند» است که تبهکار را تسلیم شهربانی نموده است."
دستگیری خسرو دارائی معروف به برهان السلطنه:
" خسرو دارائی به همراه پسرش (جهانسوز) ، روح ا... جعفری، محمد سیاری از افسران دمکرات و حاجی ایابوف و محمد کوثر و 32 فدائی دیگر در ماسوله دستگیر و به زنجان اعزام شدند."
از مخبر روزنامه در زنجان
"زنجان 25 دیماه: غلام مهاجر یکی از جنایتکاران که در این مدت روزها در آب انبار مخروبهای به سر میبرده و شبها در منزلش بوده دیروز دستگیر شده و تحویل شهربانی گردید."
زنجام 28 دیماه:
"قنبر مهاجر یکی از پلیسهای متجاسرین امروز با پسرش و یک نفر دیگر به وسیله اشخاص دستگیر و تسلیم شهربانی گردید."
زندانی شدن غلامرضا ناژداکی
زنجان 3 بهمن:
"غلامرضا ناژداکی مدیر «مدنیت ائوی» زندانی شده است" (5/11/1325 روزنامه اطلاعات)
زنجان 12 اسفند:
"امیر تیمورزاده کارمند راه آهن که مدتی در تهران مخفی شده بود و متهم به خراب کردن پل دختر میباشد بوسیله مامورین شهربانی دستگیر و با قطار مسافری امروز تحویل مامورین انتظامی زنجان شد. امیر تیمورزاده برای دادرسی در دادگاه زمان جنگ محلی، به میانه اعزام میگردد."
زنجان 19خرداد:
"حبیب ریحانی که یکی از همکارات متجاسرین بود دیروز موقع فرار در قره بلاغ 36 کیلومتری زنجان توسط مامورین ژاندارمری دستگیر و تحویل زندان شهربانی گردید."
حکم اعدام آزادیخواهان:
"طبق اطلاع از بازداشتیهای فرقه دمکرات اسماعیل حیدری، حمزه قلی اف و قربان مهاجر محکوم به اعدام و عسکر توکلی (لیتنانت) به 5 سال حبس با اعمال شاقه محکوم شده است."
تشکیل دادگاه زمان جنگ در زنجان:
"بهمن ماه 1325 دادگاه زمان جنگ به طور فوق العاده در زنجان تشکیل شد و محاکمه اعضاء فرقه دمکرات و یاران آنها را شروع کرد."
محکومین دادگاه صحرائی:
دیروز 13 نفر از محکومین زنجان که اخیرا در دادگاه صحرائی محکوم به حبس شده اند با قطار وارد تهران شدند.
در بین این عده افرادی هستند که محکوم به حبس ابد میباشند و تحت نظر مامورین شهربانی و فرمانداری نظامی به زندان تهران تحویل گردیدند.
روزنامه اطلاعات در تاریخ 5 بهمن 1325 درباره رای تعدادی از محکومین مینویسد:
"دادگاه نظامی زنجان درباره متهمینی که در این چند روز محاکمه میشدند رای صادر کرده است:
ذوالفعلی محمد علی زاده، حسن افشاری، علی اصغر قلی اوف، حیدر شدادیان، نوروز قنبری، اسمعیل حیدری محکوم به اعدام.
حسن آشوردل 5 سال حبس با اعمال شاقه، قربان علی پور دیانی 3 سال حبس مجرد، داداش شجاعی 5 سال حبس مجرد، علی قلی داداش پور 5 سال حبس مجرد، سعدا... روضایش 3 سال حبس، میر صمد مییعقوبی 1 سال حبس تادیبی، عسگر توکلی 5 سال حبس با اعمال شاقه، الله وردی سلمی تبرئه، نصرت ا... قره خان زاده شش ماه حبس تادیبی. رای درباره این خیانتکاران در محاکمه بدوی صادر شده."
مخبر روزنامه در زنجان:
زنجان 5 بهمن: "دادگاه نظامی خسرو معروف به برهان السلطنه و حاجی بابایوف محکوم به اعدام شدند.
برای جهانسوز دارائی پسر برهان السلطنه 10 سال حبس و محمد ساری 5 سال حبس معین شده است".
زنجان 13 بهمن- مخبر روزنامه:
"دادگاه تجدید نظر حسین ازاول را به 5 سال، قربان پاسبان 3 سال، داداش شجاعی 4 سال، علیقلی داداش پور حبس ابد، سعدا...اورایش 5 سال، میر صمد پاسبان 3 ماه، الله وردی سلیمی 3 سال، قره خان زاده 3 سال، اسماعیل حیدری اژدام و زولفعلی اعدام، حیدر مهاجر حبس ابد، قلی اوف حبس ابد، حسین افشاری حبس ابد، نوروز قنبری حبس ابد، برهان السلطنه اعدام، جهانسوز دارائی 10 سال، آقابابایوف حبس ابد، محمد سیاری 5 سال، یمینی 5 سال محکوم نمود."
مخبر روزنامه از زنجان:
زنجان 13 بهمن:
"جلسه تجدید نظر پنج نفر از متهمین تشکیل شد رای دادگاه بدین قرار اعلام شد غلام پاشا اعدام، حسین خیر علی حبس ابد، زین العابدین 18 ماه، غلام حسین و حسین رمضان شش ماه، حاج بابا خلیلی یکسال زندان."
شهدای زنجان
محسن وزیری یکی از خان زادگان زنجان در جنگ خاتون کندی با ذوالفقاریها شهید شد.
روزنامه اطلاعات در مورد شهدا فدائیان با نیروهای ارتش و ذوالفقاری چنین مینویسد:
- در درگیری ورمزیار علیا- 4 نفر از فدائیان کشته شدند
- در درگیری آقکند- 8 نفر از فدائیان کشته و 11 نفر مجروح شدند
- در درگیری رجئین بین فدائیان و ذولفقاریها، امیر افشاری و یمینی و اسلحه دارباشی داشتند 23 نفر فدائی کشته شدند.
روزنامه اطلاعات در ادامه مینویسد:
"در رجئین جنگ سختی بین سواران عشایری و افراد ستون غربی با دمکراتها در گرفت که بیش از چهار ساعت دوام داشت و سرانجام با پیروزی ستون غربی پایان یافت. در این زد و خورد 23 نفر از فدائیان مقتول شدند و سرهنگ 2 قاضی اسدالهی و سروان گل محمدی و ستوان راهور از افسران دمکراتها به قتل رسیدند."
لازم به ذکر است که در خصوص مطالب زنجان از نوشته های فرج ا... داودی استفاده شده است.
No comments:
Post a Comment