اهر
اهر از جمله شهرهائی بود که فعالان ملی آن شهر از قدیم الایام از زمان مشروطه با خانها و ایادی آن جنگیده بودند و در زمان حکومت ملی هم فعالان ملی این شهر به خدمت حکومت ملی در آمدند و همکاری خوبی با حکومت ملی داشتند. متاسفانه بعد از حمله ارتش ایران به آذربایجان این شهر هم دچار هرج و مرج شد و ایادی خانها و نیروهای حکومت مرکزی جنایات زیادی در این شهر انجام دادند. حسین بایبوردی در کتاب «تاریخ ارسباران» درباره حمله ارتش به اهر مینویسد:
"...بعد از حمله ارتش آقایان غلامعلی نعمتی و امامعلی همکاری ازتبریز به اهر آمدند به اتفاق یک عده دیگر که بعداً به تمام اهل شهر سرایت کرد باقیمانده عناصر حزبی و عمال آنها را از غریبه و بومی در هر کجا که پیدا میکنند کشته و بسته و عدهای را دستگیر و اسلحهها را جمع آوری نمودند. مرحوم سیف العما نعش بعضی را دفن و کفن کرد. متعاقب عملیات محلی اولین ستون اعزامی به فرماندهی آقای ستوان حاج گل درکنی افسر ژاندارمری وارد اهر شد. فرماندار نطامی اهر از آذر 1325 سرهنگ ایزدپناه و منتصرالملک خلیل پور بوده است".
تبعید فعالان ملی در اهر به جنوب ایران
بعد از اشغال اهر توسط ارتش ایران وایادی خانها، بسیاری ازفعالان ملی بعد از دستگیری به جنوب ایران تبعدی شدند جملات زیر درباره تبعید آنها به جنوب ایران میباشد:
"...بعد از سقوط پبشهوری نیروهای دولتی وارد اهر شدند و طرفداران او را دستگیر و جهت محاکمه به تبریز اعزام و یکعده به شیراز و جاهای دیگر تبعید شدند"
آتش زدن آزادیخواهان در اهر (پدر و پسر)
شنیع ترین جنایات توسط ارتش ایران و هواداران و ایادی این ارتش در آذربایجان انجام شد. یکی از این جنایات که مو را بر تن هر انسانی سیخ میکند زنده زنده سوزاندن مبارزان آذربایجان بود و عامل این جنایت هم بدون اینکه تحت تعقیب قرار گیرد بعدا به عنوان نماینده کلیبر به مجلس شورای ملی راه یافته بود.
در مورد این آزادیخوان و نحوه سوزانده شدن آنها در وبلاگ «تاریخ معاصر اردبیل» میخوانیم:
"...بعد از حکومت یکساله فرقه دمکرات آذربایجان چندین نفر از یک خانواده کشته شدند. یکی از آنها ابراهیم فرزند علی از قریه موتالیق گرمادوز مغان قاراداغ بود مشهدی فرزند ابراهیم در سال 1275 متولد و ابراهیم در انقلاب مشروطه جزو سواران ستارخان بوده و در گارد ملی خیابانی جنگها نموده بود ابراهیم علاوه بر پسرش به جوانها درس روشنفکری و مبارزه با فئودالها و ژاندارمها را آموخته بود و مشهدی نیز چندین دفعه از طرف ژاندارمها دستگیر شده یود و بعد از سال 1320 ابراهیم و مشهدی هر دو به عضویت حزب در آمدند مشهدی در موتالیق آبش احمد حوزه فرقه دمکرات را تشکیل داد و صدر منطقه بود این پدر و پسرمردم را جهت همکاری با فرقه دعوت میکرد و به خاطر صداقت و جدیت از طرف مجلس ملی به دریافت مدال 21 آذر مفتخر گردید و به کمک محمد آگهی با دسته های عبدالله خان جنگید بعد ازسال 1325 مشهدی توسط اسد اله خان (پسر عبداله خان) که در زمان شاه نماینده کلیبر بوده است زخمی و دستگیر میگردد. پدر و پسر را اسداله خان پس از پاشیدن نفت بر روی آنها آتش میزند و این پدر و پسر ضد فئودال خاکستر میگردند".
در روایتی دیگر نقل میشود که این پدر و پسر مبارز توسط دژخیمان و ایادی حکومت مرکزی به درختی بسته شدند و بعد از ریخته شدن نفت آتش زده شدند.
مثله یا لینچ کردن فدائیان در روستاهای اهر
از دیگر جنایات حامیان حکومت تهران در آذربایجان مثله یا لینچ کردن فدائیان بود که در کوچه و خیابان به صورت آشکار این کار را انجام میدادند. از جمله این جنایات فدائی به نام سورون هارونیان که یک کشاورز بود در یکی از روستاهای اطراف اهر به دست ایادی خانها مثله میشود.
No comments:
Post a Comment