اورمیه به سوی آزادی میرود
اعلامیه 12 شهریور روح آزادی خواهی درملت آذربایجان را، چنان به هیجان در آورده بود که همه ملت میخواستند یکبار برای همیشه از یوغ استعمارگران آزاد شوند و مردم اورمیه هم برای درهم شکستن زنجیرهای استعمار دست به دست برادران و خواهران خود در تبریز و دیگر نقاط آذربایجان داده بودند و مطالبات بر حق ملت آذربایجان در هر کوی و برزن درشهر اورمیه به صدا در آمده بود. اما رسیدن به آزادی در شهری که پادگان آن در دست فردی به نام سرهنگ زنگنه بود آسان نبود. به همین دلیل آزادی اورمیه کمی با تاخیر از شهرهای دیگر آذربایجان صورت گرفت و اورمیه برای آزادی، شهدای زیادی را تقدیم آذربایجان کرد. چرا که سرهنگ زنگنه که فرمانده پادگان اورمیه بود تسلیم اراده ملت آذربایجان نمی شد و به جنگ مردم اورمیه آمده بود و به دلیل مقاومت مردم اورمیه و اطراف، ایشان به ترکیه گریخت و شهر اورمیه آزاد شد و شهر اورمیه هم به جمع حامیان تشکیل حکومت ملی در آذربایجان پیوست.
در کتاب گذشته چراغ راه آینده درباره مبارزه مردم اورمیه با زنگنه چنین میخوانیم:
"تقریبا در روز 25 آذرماه اورمیه از طرف دمکراتها محاصره شهر شروع شد دمکراتها هم از شهر بیرون میرفتند و به «فدائیان» اطراف شهر میپیوستند، شهر تا شعاع یک کیلومتری و اطراف آن در دست «زنگنه» بود زنگنه وقتی وضع را وخیم دید شاید با صلاحدید بعضی از مقامات در صدد بر آمد که مردم را مرعوب سازد و برای این نقشه چند تانک به دهات «چهار باش» و«سنگر» فرستاد و در آنجا 9 نفر کشته و 11 نفر رخمی شدند و لازم به توضیح است که در میان کشتگان چند نفر بچه و دختر کوچک بودند سرهنگ زنگنه نتیجهای که از این عمل گرفت این بود که پنج ده را از اهالی خالی کردند".
و در ادامه درباره جنایتهای ژاندارمها در روستاهای اطراف اورمیه در این کتاب میخوانیم:
"ژاندارمها در آبادی «تورپاق قلعه» دست به عمل زشت و تنفرانگیزی زدند که اثر بسیار بدی در میان برادران آسوری داشت. به این معنی که امنیهها عدهای از کشتههای فدائیان را در تورپاق قلعه که بیشترشان آسوری بودند به وضع فجیعی تکه-تکه کردند، بعد که احساس میکنند که ممکن است این عمل سبب هیجان برادران آسوری شود هر تکه را زیر خاکی پنهان کردند..."
تشکیل کمیته ولایتی فرقه در اورمیه
بعد از آزادی اورمیه محمد امین آزاد وطن که به دلیل مبارزاتش از اورمیه به زنجان تبعید شده بود و در شهرداری زنجان کار میکرد به اورمیه بازگشت و به عنوان صدر فرقه دمکرات اورمیه انتخاب شد.
مردم اورمیه به پشتیبانی فرقه برخواست و از حکومت ملی آذربایجان بیشترین حمایت را انجام دادند و با همبستگی خاصی به حمایت از آزادیخواهان آذربایجان برخواستند. اگر چه شرایط خاص اورمیه انرژی حکومت ملی را میگرفت ولی مردم اورمیه توان خود در حمایت از برادران خود نشان دادند.
علاوه بر این در زمان حکومت ملی، اورمیه بعد از تبریز به مرکز فرهنگی آذربایجان تبدیل شده بود و چندین روزنامه به زبان ترکی و موسسات موسیقی در این شهر به کار خود ادامه میداد.
صدای چکمه های خونین
در حالی که اورمیه و مردم صلح دوست این شهر با رویاهای اورمیه پیشرفته به خواب میرفتند اما از دور صدای چکمه های خونین به گوش میرسید. این افراد به همراه ایادی خانها و شاهپرستان میخواستند دوباره این شهر را به یوغ استعمارگران تهران در آورند.
طرفداران حکومت مرکزی در آذربایجان به دلیل داشتن منافع نامشروع در آذربایجان در همه شهرها وجود داشتند و در زمانی که حکومت ملی در قدرت بود آنها در لانههای خود خزیده بودند ولی با حمله ارتش به آذربایجان آنها از دخمههای خویش بیرون آمده و شروع به قتل و غارت کردند.
علی دهقان در مورد قتل و عام اورمیه مینویسد:
"...از اقدامات اولیه میهن پرستان (!!!) یکی دستگیری سران دمکراتها بود که آنها را از منازل و جاهائیکه مخفی شده بودند بیرون آورده در استانداری جمع کردند. افرادی که در استانداری نگهداری میشدند عبارت بودند از: آزاد وطن رئیس فرقه دمکرات رضائیه، عباس فتحی معاون و مشاور وی، محمد علیخان مویدزاده، بهرام نابی، دکتر بهبه دندانساز، یکانی از آزادیخواهان صدر مشروطیت بود همچنین جیبو درشکچی و عده ای از سران دمکراتهای رضائیه بودند.
وقتی نزدیک شدن قوای دولتی معلوم شد اهالی برای اینکه خودشان سزای سران دمکراتها را که دستگیرشان کرده بودند داده باشند تصمیم گرفتند نصرت نظام احمدی، حاجی غلام فقهی (از ملاکین اورمیه) به وضع آنها رسیدگی نمایند و مجازاتشان را تعیین کنند، چون در آن موقع احساسات بر منطق غلبه داشت لذا حاجی نصرت نظام احمدی حکم آنها را شفاها صادر میکند و یکی از شبها 23 تا 26 آذر دستور اجرای حکم صادر میشود.
معروف است احمدی این عبارت را در مورد آنها بکار میبرد: "ببرید آنها را راحت کنید"!
آقایان مجاهد برزگر، حسین لطفی، رشید قره لر، حسین برزگر همه آنها را شبانه سوار درشکه نموده در جنوب شهر خارج از آبادی توتستانی است که به علت گود بودن آن اراضی نسبت به اطراف به (چوخور باغچه) یا (توتستان گود) معروف است آنها را به همان محل میبرند و همگی را تیرباران میکنند. روز بعد ایوب شکیبا رئیس فرهنگ را نیز که با خانواده خود در منزل برزگر مخفی شده بود بیرون آورده در همان محل تیر باران میکنند".
قتل و غارت در اورمیه توسط شاهپرستان و ایادی خانها پایانی نداشت در این مورد احمد کاویانپور در کتاب «تاریخ رضائیه» مینویسد:
"...مردم (ایادی خانها) با دسته های چند نفره به خانه های دمکراتها حمله کرده و در ظرف چند دقیقه آنها را دستگیر، کنار دیوار قرار داده با چند گلوله به زندگانیش خاتمه میدادند. سران آنها را دستگیر کرده و زندانی مینمودند و شبانه دسته دسته آنها را بیرون شهر برده تیرباران مینمودند".
روزنامه اطلاعات درباره تعداد افرادی که توسط طرفداران حکومت تهران در اورمیه کشته شده اند چنین مینویسد:
"در روز 21 آذر وقتی سران فرقه میفهمند کار آنها خراب است و در صدد فرار بر میآید دو نفر از جوانان رضائیه اسلحه دو نفر از فدائی ها را بزور گرفته و با همین وسیله موفق میشوند که تدریجا نفرات دمکراتها را خلع سلاح نموده و بالنتیجه 89 نفر از سران فرقه را دستگیر و فردای همان روز در خارج از شهر یک مرتبه تیر باران مینمایند".
علاوه بر این ایادی حکومت مرکزی ساختمانها و ادارات دولتی را اشغال و غارت میکنند در این باره احمد کاویانپور در کتاب تاریخ رضائیه مینویسد:
"...سربازخانه ها و ادارات و ساختمانهای دولتی به تصرف قیام کنندگان غیر نظامی در آمد".
دستگیری ها در اورمیه
بعد از اشغال آذربایجان توسط ارتش ایران، دستگیریهای گسترده توسط ایادی آنها در آذربایجان صورت گرفت و در اورمیه هم عوامل حکومت مرکزی بسیاری از آزادیخواهان را دستگیر کردند. روزنامه اطلاعات یک مورد از دستگیریها را چنین بیان میکند:
"رضائیه 22 دیماه: آقای ضیاء رئیس دفتر کمیته و سر دسته متجاسرین که فراری بود بوسیله رئیس آگاهی آقای تدین دستگیر شد و اکنون پرونده او تکمیل میشود. منزل جبرائیل بابایان در حضور کمیسیونی مرکب از آقایان تدین رئیس آگاهی و علی بهرام نماینده کمیسیون شهر و نماینده دژبان و کلانتری مورد بازرسی قرار گرفت. جبرائیل و پسرش وارطان که از ماجراجویان درجه یک بودند دستگیر شدند".
همچنین روزنامه اطلاعات در ادامه دستگیریهای گسترده در اورمیه اسم نفرات زیر را هم ذکر میکند:
"بایرام مهاجر فرزند حاجی علی بابا، علی مهاجر پسر حیدر و باباجان فرزند یادگار و هارطون نام که در رضائیه از فعالین متجاسرین بود و خود را مخفی کرده بودند دستگیر شدند".
روزنامه اطلاعات در ادامه در مورد دستگریهای مینویسد: "آقای سرهنگ داروغه رئیس سابق شهربانی رضائیه که به جرم سستی در انجام وظیفه و همکاری با متجاسرین در دادگاه زمان جنگ تحت تعقیب و به دو سال زندان محکوم شد".
کمیسیون تصفیه در اورمیه
این کمیسیون به ریاست آقایان حاجی نصرت احمدی و کارمندی آقایان فقهی، منوچهری، ربانی، حمید آقازاده، محمودزاده، دکتر افشارترکمانیان، دکتر صولتی، رحمت ا... دباغ، اسمعیل فرهنگ، قاسم انتظاری، باباجان محمودی آذر، حاج بیوک برزگر و حسین افشار تشکیل شده بودند.
مامورین این کمیسیون برای کشتن افراد فدائی نفرات زیر بودند:
بیوک برزگر، علی بهرام، خسرو بوداغ سلطان، منوچهر و احمد ترابی، غلام انتظامی، حسین لطفی، بخشعلی فتحی، جمشید مرزبان، غلام قره باغی، حسین برزگر، کمال مولوی، علی تیموری، اسد جنگلی، وحید دیلمقانیان، رشید قره لر، هاشم باراندوز و محمود کاوه بودند.
این گروه بعد از دستگیری افراد زیر آنها را اعدام کردند:
1- شاد علی فرامرزی و اللهوردی مهاجر از اعضای تبلیغات فرقه.
2- آزاد وطن صدر فرقه دمکرات رضائیه
3- حیدری رئیس اتحادیه کارگران فرقه
4- عباس فتحی رئیس کمیسیون تبلیغات فرقه دمکرات رضائیه
5- شکیبا رئیس فرهنگ رضائیه
6- بهرام نابی
7- «بختیار» افسر دمکرات و پسرش به دست خائنین در وسط خیابان قطعه قطعه شد
8- نورا... یکانی"
اما علاوه بر شهدائی که دربالا ذکر شد گزارشهای محرمانه شهربانی تهران از زبان یک مسافری که از اورمیه به تهران آمده تعدادی بیشتری از شهدای اورمیه را ذکر میکند این گزارش در 10 دی ماه 1325 نوشته شده و لیست شهدای اورمیه در این گزارش به قرار زیر میباشد:
1-آزاد وطن، 2- زین العابدین 3- فتحی 4- نگالای 5- ولی زاده 6- علی اسلامبول 7- معیرزاده 8- محمد حیدری 9- میر مسلم 10- میرزا آقا برهانی 11- رفائیل 12- ابراهیم درشکچی 13- بهرام بابی ایلیشا 14- حیدر پاسبان 15- حسن بختیاری 16- پطروس 17- بهلول باربر 18- شادعلی حرازی 19- میرفتاح 20- به به دندانساز 21- میر مصطفی بزاز 22- حسن تویوقچی رئیس کلانتری 3 مرکز 23-بابایوف تاجر..."
مبارز افسانه ای آذربایجان بر بالای دار
میرزا نوالله یکانی که در آذربایجان به مبارزی افسانهای تبدیل شده بود بعد از اشغال آذربایجان توسط ایادی حکومت تهران دستگیر شد و به صورت انتقام جویانه مورد شکنجه قرار گرفت و به پاشنه پایش میخ کوبیدند. در محکمه چند افسر بدنام و فراری سوم شهریور که ازآذربایجان اخراج شده بودند ایشان را در دادگاه صحرائی محاکمه کردند و ایشان هم با صلابتی بی مثال دادگاه نمایشی را تحقیر کرد و این دادگاه نمایشی ایشان را به اعدام محکوم کرد.
در زیر مطلبی از دوستدارانش که لحظات رفتن ایشان به سوی چوبه دار را توصیف میکند ذکر میشود:
"...پیشروی قهرمان ما به سوی چوبه دار حماسه آفرین و تحسین بر انگیز بود با قامتی کشیده، استوار، سرافراز با قدمهای سنگین به سوی چوبه دار پیش میرفت در حالی که از جای جای میخ کوبی پاشنه پایش خون سرخش، آثار گامهای پر ابهت او را در روی خاک زمین گلگون میکرد و حماسه او را بر خاک وطن ثبت نمود ولی قهرمان، درد و مرگ را تحقیر میکرد به سوگندی که در جبهه های نبرد آزادی خواهانه با خون همرزمان خود بسته بود وفادار بود و با فریاد زنده باد آزادی به سوی مرگی افتخار آمیز رفت".
استقبال از شاه توسط روحانیون درباری اورمیه بعد از اشغال
محمد رضا پهلوی بعد از تکمیل نسل کشی توسط ارتش ایران در خرداد 1326 سفری به اکثر شهر های آذربایجان داشت تا طرفداران استعمار آذربایجان و آنها که او را در این نسل کشی یاری داده بودند مورد تقدیر قرار دهد و به آنها جرات دهد تا بیشتر ملت آذربایجان را بچاپند و استعمار کنند.
محمد رضا پهلوری به هر شهری که وارد میشد طرفداران استعمار آذربایجان و روحانیون درباری به استقبال ایشان میرفتند و استقبال شایانی از او میکردند و نمک به زخمهای آذربایجان میپاشیدند.
در طی این سفر محمد رضا پهلوی در تاریخ 24 خرداد 1326 به اورمیه سفر میکند و از طرف روحانیون درباری مورد استقبال قرار میگیرد احمد کاویانپور در مورد این استقبال چنین مینویسد:
"... محترمین شهر و روحانیون و روسای ادارات و افسران ارشد 4 اورمیه در این محل حضور داشتند (محل استقبال). مرحوم آقای اصولی که یکی از مجتهدین بزرگ شهر بود وقتی که آقایان علماء را حضور ملوکانه معرفی میکرد اشک در چشمش حلقه زده بود..."
No comments:
Post a Comment