Tuesday, February 4, 2014

از آزادستان تا حکومت ملی آذربایجان

از آزادستان تا حکومت ملی آذربایجان بعد از قتل عام آزادی‌خواهان طرفدار شیخ محمد خیابانی که اکثر آنها مبارزان انقلاب مشروطیت بودند توسط نیروی سیاه و ضد رفاه و توسعه آذربایجان، آذربایجان بیش از بیست سال زیر چکمه‌های رضا خان و استانداران بی‌کفایت او لگدمال شد. در این دوره وحشتناک، ملت آذربایجان انواع و اقسام فجایع و مصیبتها را متحمل شد؛ گرسنگی، فقر و بیکاری در این دوره ضربات سنگینی را بر پیکر آذربایجان وارد کرد. استانداران و والیان منصوب مرکز در آذربایجان علاوه بر اینکه اقتصاد آذربایجان را نابود کردند افکار نژادپرستانه خود را هم بروز دادند و بدترین توهین‌ها را بر علیه زبان و فرهنگ آذربایجان ابراز کردند. یکی از این استانداران مستوفی است که سرشماری در آذربایجان را خرشماری نامید! روشنفکران مرکز نشین هم در این گیر و دار آتش بیار معرکه شده بودند و به کمک والیان و استانداران منصوب آمده بودند و به آنها کمک فکری می‌کردند که چگونه زبان و فرهنگ آذربایجان را از بین ببرند. از جمله این به ظاهر روشنفکران، «محمود افشار»، «عباس اقبال آشتیانی» و ... هستند که با تئوری‌های نژادپرستانه به یاری نیروی های ضد آزادی آمده بودند تا زبان ترکی در آذربایجان را برای همیشه از صفحه روزگار محو کنند. اجبار آموزش به زبان فارسی از سوی روشنفکران مرکزنشین در آذربایجان تئوریزه می‌شد و والیان و استانداران کینه‌توز و متنفر از زبان ترک و هویت آذربایجانی هم مجری تفکرات ضد انسانی در آذربایجان بودند. در کنار این توهین و تحقیرها، اقتصاد آذربایجان هم به عمد از طرف حاکمان مرکز نشین فلج گشته بود و آذربایجان که قبلا از نظر پیشرفت و توسعه جزء اولین‌های کشور بود در دوره رضا شاه به فلاکت افتاد و شهر تبریز هم روزهای ویرانی و فقر خود را در این دوره بیش از همیشه تجربه کرد. در کتاب «مراغه، افراز رود» در مورد استعمار آذربایجان و عدم سرمایه‌گذاری در آن چنین می‌خوانیم: "شهر تبریز از سال 1308 به این طرف دو مرتبه مورد هجوم سیل خانه‌برانداز شده و بر حسب آمار صحیحی که به دست آمده و صورت آن در وزارت کشور موجود بوده سی میلیون ریال به مردم تبریز خسارت وارد آمد. دولت شاهنشاهی برای ساختن راه مخصوص آبعلی و آمل که صرفا راه تفریحی هستند، حدود پانصد میلیون ریال صرف کرد ولی برای تعمیر سد (سیل بند) تبریز از چه محلی مساعدت فرمودند! گوش فرا دارید تا به عرض برسانیم: پس از گفت و شنیدهای زیاد و بعد از تشکیل کمیسیون‌های متعدد بالاخره وزارت کشور چنین تصمیم گرفت که شهرداری تبریز برای تعمیر سیل بند و توسیع معبر رودخانه مبلغی از بانک قرض کرده و مروراً از محل در آمد شهرداری تبریز مستهلک سازد، یعنی سیل بند تبریز را خود تبریزی‌ها بسازند. نتیجه چنین تصمیمی این بود که در آمد شهرداری تبریز سالها برای استهلاک قرضه، به مصرف رسیده و برای تعمیر و نظافت خود شهر بودجه کافی نداشته باشد. کسانی که ده سال پیش تبریز را دیده‌اند و اوضاع فعلی آنرا با ده سال پیش مقایسه نمایند، به تبریزیان حق می‌دهند که از مرکز کشور خود مأیوس و ناامید شده و نسبت به مسسببین خرابی شهر خود خشمناک شوند. در همان موقع که مرکز از تعمیر سیل بند تبریز حیران و سرگردان بود، و در اتاقهای وزارت کشور دست به هم می‌مالیدند ده‌ها سد سمنتی و صدها پل بتون آرمه از محل مالیات‌های جمع‌آوری شده از آذربایجان در دهات مازندران و سوادکوه ساخته و برپا می‌گردید و ساعت به ساعت بر شکوه ظاهری املاک اختصاصی افزوده می‌گشت. در حالی که برای ساختن پل رودخانه تبریز که از وسط شهر می‌گذرد اقدامی نمی‌شد، برای شهر های کوچک مشهد سر و آمل پل‌های معلق آهنی از اروپا وارد ساخته‌اند و همینطور بود اوضاع سایر نقاط آذربایجان. ... آذربایجانیها می‌گویند مگر در دادن مالیات‌های کوتاهی کرده و یا از قوانین موضوعه سرپیچی نموده است که این همه از چشم مرکز و مرکزیان افتاده و از خزانه دولت شاهنشاهی بهره و نصیبی ندارد، آذربایجان می‌گوید استان سوم و چهارم چه معنی دارد چرا پیکر مرا تکه-تکه می‌کنند؟... این کار جزء برای این بود که تبریز آن کانون آزادی و مردانگی را کوچک کرده و روز بروز از موجودیت آن بکاهند؟". سرکوب آزادیخواهان، تبعید و زندانی کردن آنها توسط نیروهای طرفدار دیکتاتوری رضاخان چنان شديد بود كه آذربایجان دیگر توان مبارزه با تهاجمات قوای مرکز و دیکتاتوری را از دست داده بود و در این وضعیت اسفناک آذربایجان، جنگ جهانی دوم شروع شد. با اینکه دولت مرکزی ایران اعلام بی‌طرفی کرده بود ولی از طرف نیروهای متفقین مورد تهاجم قرار گرفت. آذربایجان توسط ارتش روسیه از شمال و بخش‌های جنوبی كشور از طرف انگلیس مورد اشغال قرار گرفت و رضاخان با ذلت و خواری تمام توسط آنهائی که منصوب شده بود کنار گذاشته شد و یک بار دیگر ایران و آذربایجان در حالی که تحت اشغال بودند طعم آزادی را چشیدند! در این دوره روزنامه ها و احزاب شکل گرفتند و بهار آزادی مطبوعات و احزاب شروع شد.

No comments:

Post a Comment