Thursday, February 27, 2014

اداره میلیتاریستی آذربایجان بعد از اشغال در آذر 1325 ارتش ایران بعد از اشغال آذربایجان حکومت نظامی سفت و سختی را در آذربایجان برقرار کرد و دادگاههای صحرائی و نظامی را برقرار نمود تا تمامی هستی آذربایجان را از بین ببرد. اکثر آزادیخواهان را قتل و عام کرد و بسیاری از آنها را هم به جنوب ایران تبعید کرد. آذربایجان تا سالها به وسیله افسران ارتش که در سیستم پان فارسیزم تربیت شده بودند اداره می شد اکثر فرمانداران از افسران ارتش بودند و فرمانداران نظامی و سرهنگهای ارتش بازوی سرکوب ملت آذربایجان بودند و تمام هستی ملت در این سالها غارت شد. بدبختی ملت آذربایجان در سالهائی که افسران ارتش در آذربایجان صاحب امر بودند دو چندان شده بود آنها تصمیم گیران اصلی بودند و با برقراری حکومت نظامی ترس در جامعه آذربایجان را نهادینه کرده بودند. هر کس شب به تبریز یا شهرهای دیگر وارد می شد از طرف ارتش دستگیر و بازداشت می شد و در ساعاتی که حکومت نظامی برقرار بود هیچ کس نبایستی از خانه اش بیرون می آمد. ما برای اینکه به دنیا ثابت کنیم که ارتش و حامیان آنها بعد از اشغال آذربایجان به چه جنایات وحشتناکی در آذربایجان دست زده اند بایستی از گزارشها، روزنامه ها، احکام دادگاههای نظامی و نوشته های حامیان پان فارسیزم استفاده کنیم که تقریبا در میان سطور نگاشته شده توسط آنها بعضا اشاراتی به جنایات ارتش ایران در آذربایجان صورت گرفته است. محمد رضا خلیلی عراقی که یکی از مجیزه نویسان ارتش بوده و بعد از اشغال آذربایجان چند سفر به آذربایجان داشته در کتاب"خاطرات سفر آذربایجان و کردستان" که در سال 1328 از طرف ارتش چاپ شده در خاطرات دومین سفر خویش که در آذر 1327 انجام شده درباره اداره میلیتاریستی آذربایجان و ادامه حکومت نظامی در تبریز می نویسد: "... در بستان آباد برای نخستین بار برف شدیدی شروع گردید ولی قبل از اینکه راه مسدود شود راننده از گردنه شبلی گذشته ساعت یک بعد از نصف شب به تبریز رسیدیم. در تبریز هنوز حکومت نظامی بر قرار است و چون از نیمه شب گذشته بود پاسبان مودبانه مسافرین اتوبوس را به کلانتری جلب کرد. افسر نگهبان وقتیکه بر هویت من آگاه شد از من و دو نفر همراهم دست برداشته و مودبانه می خواست دستور بازداشت سایرین را صادر کند..." همانگونه که از خاطرات اقای خلیلی بر می آید آذربایجان سالها تحت سلطه چکمه پوشان ارتش به صورت میلیتارییتی اداره می شد و آنها هر گونه که خواستند با ملت آذربایجان رفتار کردند و اندیشه و تفکر تقریبا 3 دهه در آذربایجان به اغما رفت چرا که همه باید یک جور فکر می کردند و اگر مخالفتی می شد سرکوب می شد این سه دهه بعد از حاکمیت رضاخان جزو سالهای خفگان و کشتن اندیشه در آذربایجان بوده است.

No comments:

Post a Comment