Saturday, January 18, 2014

نقش روحانیون درباری در حوادث 21 آذر "...این یکی از مشکلاتی است که هر نادان و کم خردی که مقدماتی از دروس قدیمه را خوانده و عمامه‌ای به سر می‌گذارد و به خود حق می‌دهد که حتی در ناموس، مال و جان دیگران آنهم به نام قرآن و پیامبر بزرگ آن، که رحمت العالمین نامیده می‌شود دخالت کند و این چنین آنها را مباح گرداند، غافل از اینکه قضاوت در اسلام از دقیقترین و سخت ترین کارهاست و قاضی علاوه بر اهمیت و احراز شرایط مقرر، باید از جهت علمی نیز مجتهد باشد..." تشکیل و استقرار حکومت ملی آذربایجان، روحانیون در آذربایجان را به دو دسته تقسیم کرد؛ عده‌ای طرفدار مطالبات ملی و حامی حکومت ملی شدند و در این راه هم شهید و زندانی شدند که از جمله آنها می‌توان شهید شیخ محمد آل اسحاق خوئی در زنجان که توسط حامیان خانها و حکومت مرکزی شهید شد و چندین نفر از روحانیون مرند از جمله ملا ستار ناطق مرندی، محدث شرق در راه مطالبات ملی هم زندانی شدند، را برشمرد. ولی عده بسیاری از روحانیون یا سکوت کردند یا به طرفداری از حکومت دست نشانده تهران پرداختند و به مخالفت با حکومت ملی مشغول شدند و با سلام و صلوات گویی به شاه پهلوی، از تبلیغ بر علیه حکومت ملی گرفته تا کمک به ارتش و حتی در سرکوب هواداران حکومت ملی هم این گروه شرکت داشته اند. روحانیون عالی مقام تهران و قم با حمایت بی چون و چرا از حکومت منصوب بیگانگان در تهران، یک مساله سیاسی و اقتصادی بین حکومت ملی آذربایجان و حکومت تهران را به مسائل مذهبی و دینی پیوند زدند و با حربه دین به مبارزه با مطالبات ملی و سیاسی ملت آذربایجان رفتند. حتی بعضی از آنها دست به صدور فتوا زدند. در حالی که آنها در مقام صدور فتوا نبودند و با سوء استفاده از لباس روحانیت از احساسات دینی و مذهبی ملت آذربایجان به نفع حکومت دست نشانده تهران استفاده سوء کردند. همچنین اگرچه در اصل فتوا بر علیه مشرکین و غیر مسلمانان صادر می‌شود ولی این روحانیون فتوا بر علیه فرزندان ملت آذربایجان صادر کردند. آنها با حلال دانستن جان و مال هواداران حکومت ملی از نظر روانی به ارتش و هواداران آنها مجوزی به نسل کشی دادند. در حالی که حکومت وابسته به دول اجنبی در تهران به صورت مستقیم از طرف بیگانگان حمایت می‌شد ولی آنها حتی یکبار هم کلمه‌ای درباره مخالفت با شاه و حکومت دست نشانده بر زبان نمی آوردند. آنها به دلیل کینه و نفرت از زبان ترکی و ملت آزادیخواه آذربایجان که زیر بار یوغ استعمارگران نمی رفتند فعالان ملی را تخطئه و ضد دین می‌نامیدند تا از این طریق احساسات مذهبی افراد خرافی را تحریک کنند. روحانیون درباری و وابسته به حکومت مرکزی می‌خواستند ملت آذربایجان را زیر یوغ استعمارگران تهران نگه دارند و برای از بین بردن مقاومت در آذربایجان، حتی آنها دست به صدور فتوای جهاد زدند. سوء استفاده از مذهب برای درهم کوبیدن آزادیخواهان در آذربایجان دارای سابقه تاریخی است و حتی در زمان مشروطه هم، روحانیون طرفدار استبداد، مبارزان آزادی در تبریز را ملحد خطاب می‌کردند در کتاب «ایران بین دو انقلاب» در این مورد چنین می‌خوانیم: "... روحانیون، مبارزان مشروطه را مرتد و بابی‌های ملحد معرفی می‌کردند". ارتش ایران و دولت تهران از هر امری برای از بین بردن فرقه دمکرات در آذربایجان استفاده می‌کرد به این دلیل فردی ناآگاه را که لباس روحانیت پوشیده بود به جنگ فرقه دمکرات فرستاد. سید احمد میر خاص که به «ملا پوقاس» مشهور بود، را به جنگ ملت آذربایجان فرستاد. بابا صفری در کتاب اردبیل در گذرگاه تاریخ می‌نویسد: "... در آغاز پیدایش فرقه دمکرات آذربایجان، دولت مرکزی از هر امری که ممکن بود موجب تضعیف و یا از بین رفتن این نهضت نو ظهور گردد استفاده می‌کرد. این بود که میر خاص را با آن لباس و هیکل به صورت عالم مجاهدی در آورده، با تمام امکانات خود، اقدام به تقویت وی نمود. سرلشکر ارفع رئیس ستاد آنروز ارتش، به لشکر 2 آذربایجان توصیه کرد که از وجود او در تبلیغات علیه دمکراتها استفاده کند و دولت صدرالاشراف نیز طبق تصویب نامه شماره 11624-24/1324 در جلسه 21 شهریور تصویب کرد که به آقای سید احمد میر خاص اردبیلی پانزده هزار ریال از قرار ماهی سه هزار ریال برای مدت 5 ماه از اعتبار سال 1324 دولت به شکل پاداش پرداخت شود". همچنین این ملاپوقاس علاوه بر تبلیغات مسموم، بر علیه فرقه دمکرات اعلام جهاد داده بود و محقق بزرگ اردبیل بابا صفری درباره این موضوع باز در کتاب اردبیل در گذرگاه تاریخ چنین می‌نویسد: "... این یکی از مشکلاتی است که هر نادان و کم خردی که مقدماتی از دروس قدیمه را خوانده و عمامه ای به سر می‌گذارد و به خود حق می‌دهد که حتی در ناموس، مال و جان دیگران آنهم به نام قرآن و پیامبر بزرگ آن که رحمت العالمین نامیده می‌شود دخالت کند و این چنین آنها را مباح گرداند، غافل از اینکه قضاوت در اسلام از دقیقترین و سخت ترین کارهاست و قاضی علاوه بر اهمیت و احراز شرایط مقرر، باید از جهت علمی نیز مجتهد باشد". سر لشکر ارفع علاوه بر کمکهای نقدی به ملا پوقاس، به ایشان اسلحه هم می‌فرستاد تا با فرقه دمکرات آذربایجان مبارزه کند. سرلشکر ارفع پشتیبانی خود از سید احمد میر خاص را به صدور بخشنامه محدود ننمود. ایشان حتی به میرخاص اسلحه می‌داد تا به جنگ حکومت ملی آذربایجان برود در کتاب گذشته چراغ راه آینده می‌خوانیم: "... وی سرهنگ منوچهری را (که بعدا تیمسار آریانا شد) مامور کرد که خادم باشی یکی از خوانین اردبیل را به تهران بیاورد و خادم باشی در تهران با دریافت پول و اسلحه از سرلشکر ارفع مأموریت یافت که با تمام قوا به کمک سید احمد میر خاص بشتابد". اگرچه دولت تهران از هر روشی می‌خواست میر خاص را تقویت کند و با سوء استفاده از مذهب به جنگ آزادی‌خواهان آذربایجان بفرستد ولی میر خاص کاری نتوانست پیش ببرد و به آغوش اربابان خود در تهران پناه برد. مرحوم بابا صفری در این مورد چنین می‌نویسد: "...با شکل گرفتن فرقه و تشکیلات سیاسی و اداری آنها، میر خاص نتوانست در آذربایجان بماند و به تهران فرار کرد، ابتدا مقدمش از طرف دستگاه‌های دولتی گرامی داشته شد. ولی کم-کم چون اثری که منظور بود بر وجودش ترتیب نیافت در زمره آن دسته از فراریانی در آمد که عصرها در خیابان سپه تهران به صورت سرگردان قدم می‌زدند و اگر تازه واردی از آذربایجان می‌دیدند از او کسب خبر می‌کردند". آقای میر خاص اردبیلی بعد از نسل کشی در آذربایجان که توسط ارتش، خوانین و حامیان محلی آنها صورت گرفت به حضور شاه رسید و شاه به ایشان به پاس خدمات شایان! یک انگشتر برلیان اهداء کرد. روزنامه اطلاعات خبر این واقع را چنین می‌نویسد: "آقای میر خاص اردبیلی که خدمات شایانی در راه مبارزه با متجاسرین و دمکرات‌نماها در اردبیل انجام داده اند ساعت 10 صبح امروز به حضور ملوکانه شرفیابی حاصل نمود وبه دریافت یک انگشتر برلیان مفتخر گردیدند". ارتش حتی قبل از حمله به آذربایجان هم با سوء استفاده از دین و مذهب اعلامیه‌های حکم جهاد از آسمان به شهرهای آذربایجان می‌ریخت. اگرچه این علامیه‌ها امضاء روحانیون ارشد را نداشتند ولی آنها هم به این موضوع اعتراض نکردند و با سکوت خود تائید ضمنی کردند. خان‌بابا بیانی در کتاب «غائله آذربایجان» این اعلامیه را ذکر کرده است: "فرمان جهاد مقدس بدون امضاء تمام علمای شیعه و مراجع تقلید فرمان جهاد علیه آنان داده‌اند. این فرمان خداوند بزرگ است جهاد است و جانشینان پیغمبر اکرم (ص) شما مردان شرافتمند مسلمان را بدان امر می‌دهند که وطن خود را از بی دینی و کفر نجات دهید". سوء استفاده از دین، احساسات دینی و مذهبی مردم، توسط حاکمان دیکتاتور برای سرکوب آزادیخواهان در تاریخ همیشه وجود داشته است ولی در دوره حکومت ملی یک حکومت دست نشانده و وابسته به دول اجنبی که تحت الحمایه بیگانگان بود از این حربه ریاکارانه بر علیه ملت آذربایجان استفاده کرد و موفق هم شد. چرا که روحانیون طرفدار دربار و طرفدار استعمارگران که حیات و ممات خود را با حیات خانهای ظالم و شاه منصوب بیگانگان پیوند زده بودند به یاری حکومت تهران شتافتند و این حکومت وابسته به استعمارگران را در این راه بسیار یاری دادند حتی مجله «آئین اسلام» شاه جناتیکار را «سلطان تشیع» نامیدند. سلطان تشیعی که دستور نسل‌کشی در آذربایجان را صادر کرد و ارتش این شاه هزاران نفر را شکنجه و اعدام کرد و هزاران نفر را به مناطق بد آب و هوای ایران از جمله نیریز، کرمان، بندرعباس و جهرم تبعید کردند که این افراد روزهای تلخی در این مناطق داشتند. در بین روحانیون، بعضی از روحانیون بومی آذربایجان هم همصدا با روحانیون ساکن قم و تهران بر علیه حکومت ملی در فعالیت بودند. ضمنا از خود فتوا صادر می‌کردند به طور مثال در مراغه حاج حبیب مجتهد فتوائی را صادر کرد که در تاریخ تشیع و اسلام بی سابقه بوده است. در کنار این، روحانیون ارشد تهران و قم هم به این فتوا هیچ اعتراضی نکردند روزنامه آتش و همچنین خان‌بابا تهرانی در کتاب غائله آذربایجان فتوای او را ذکر کرده است. روزنامه آتش در تاریخ 1 بهمن 1325 شماره 83 در این باره می‌نویسد: "وقتی رعیتی از ایشان اجازه دخول در فرقه دمکرات می‌نماید به او در حضور اهالی مراغه گفته: اگر وارد فرقه شوی مثل اینست که با دختر خود در خانه کعبه زنا کرده باشی". صدور فرمان «قتله» یکی دیگر از کارهای نامشروع و غیر انسانی افراد خرافی و مرتجع صدور فرمان «قتله» بوده است که اجامر و اوباش با توسل به این فرمان هر جا آزادیخواهی را پیدا می‌کردند خصوصا در اردبیل می‌کشتند. حتی آنهائی که با افرادی خصومت شخصی داشتند با استفاده از این فرمان دست به کشتار می‌زدند. از این فرمان در شهر اردبیل خیلی بیشتر استفاده شد و هواداران خانها با توسل به این فرمان صدها نفر را در اردبیل به قتل رساندند. مرحوم بابا صفری در مورد کشتار با توسل به «قتله» می‌نویسد: "... شعار اوباش در آن روزها و روزهای بعد کلمه «قتله» بود و اگر یکی از آنها به یک نفر رهگذر ولو ناشناخته این کلمه را نسبت می‌داد در اندک زمانی دیگران ندانسته و نشناخته بر سر وی می‌ریختند و هنگامی از حمله باز می‌ماندند که تن بی جان مرد بیچاره در روی برفها افتاده بود و چه بسا که بعد از کشته شدن هویت او شناخته می‌شد و هر آیینه سبب تاسف قاتلین آن شهید بیگناه می‌گردید". مخالفت با حق رای زنان حکومت ملی آذربایجان برای بهره‌مندی همه افراد جامعه از حقوق قانونی و انسانی خویش، حق رای را به زنان به رسمیت شناخت ولی روحانیون به مخالفت با این حق قانونی و انسانی زنان که توسط حکومت ملی تامین شده بود پرداختند. صدور فتوای ارتداد دمکراتها از دیگر فعالیت‌های روحانیون درباری در حمایت از حکومت دست نشانده در تهران صدور فرمان «ارتداد دمکراتها» بوده است که در این خصوص نقل می‌کنند که این فرمان را آیت ا... العظمی سید یونس اردبیلی به صورت فتوا صادر کرده و با صدور این فرمان جان و مال دمکرات‌ها و عاشقان آذربایجان را حلال اعلام کرده است. با این فتوا دست بسیاری از سوء استفاده کنندگان را باز گذاشت تا به جان و مال آزادی‌خواهان آذربایجان تعرض کنند. در مورد فعالیتهای آیت ا... سید یونس اردبیلی در کتاب تاریخ دشت مغان می‌خوانیم: "...در منطقه اردبیل با فعالیتهای کمونیستی و حزب توده در دوران اشغال آذربایجان به وسیله روسها و عناصر تجزبه طلب فرقه دمکرات نیز، به مبارزه و مخالفت برخاست. او در جریان تشکیل دفاتر حزب توده، فتوای تحریم و بی دینی عناصر کمونیست را صادر کرد". علاوه بر این عناصر وابسته به حکومت فارسگرای تهران با مستمسک قراردادن فتوای ایشان بر علیه اعضای فرقه دمکرات، شروع به حمله به دفاتر و اعضای فرقه دمکرات کردند. در ادامه در این مورد در کتاب «تاریخ دشت مغان» می‌خوانیم: "با الهام از فتوای شرعی این زعیم و مرجع عالیقدر شیعه بود که روحانیت بیدار اردبیل و دشت مغان با فرقه دمکرات آذربایجان و حزب توده به مخالفت برخواستند به طوری که حتی دفاتر حزب توده در اردبیل در دوره اشغال آذربایجان به وسیله قشون اتحاد شوروی به وسیله سید بِخاص اوجارودی و سواران عشایر مغان به آتش کشیده شد". تبلیغات منفی روحانیون درباری بر علیه فرقه دمکرات حکومت ملی آذربایجان بعد از استقرار خود تمام مذاهب را آزاد کرد و حتی زنانی که در زمان رضاخان چادر آنها را از سرشان کشیده بودند اجازه داده شد که آزادانه لباس بپوشند. در این مورد دکتر تورج اتابکی در کتاب «آذربایجان در ایران معاصر» درباره آزادی مذهبی در حکومت ملی می‌نویسد: "... اقدام دیگری که دمکراتها به خاطر کسب حمایت عناصر مذهبی انجام دادند رفع ممنوعیت از اعمال معین مذهبی بود که از اوایل دوره سلطنت رسیدن رضا شاه منع شده بود. این اعمال از جمله شامل سنن مذهبی مرسوم مثل سینه زنی، زنجیر زنی، قمه زنی و تعزیه بویژه در اوج عزاداری‌های ماه محرم بود. به علاوه حق زنان به پوشیدن چادر که رضا شاه آن را در دهه 1930 (دی 1314) غیر قانونی ساخته بود دوباره اعاده شد. وابسته مطبوعاتی آمریکا که در این هنگام از تبریز دیدار کرده است در یکی از گزارش‌های خود یادآور شده است که بی فایده نیست که گفته شود که دمکرات‌ها اعاده رسوم و مراسم مذهبی را به صورت آزاد تشویق می‌کنند و در حال حاضر آنان (خود) در مراسم عزاداری محرم شرکت می‌نمایند". همچنین رسول جعفریان که خود روحانی است در مقدمه کتاب «بحران آذربایجان» خاطرات آیت ا... میرزا عبدا... مجتهدی می‌نویسد: "...طبعا و به طریق اولی درباره امور دینی، مذهبی نیز هیچ موضع منفی از خود بروز نداده‌اند. در موردی که مرحوم میرزا خلیل مجتهدی عالم درجه اول شهر بیمار شد مقامات وابسته به فرقه به عیادت ایشان رفتند. خود پیشه وری یک بار با شماری از علما دیدن کرده و آنان نیز متقابلا از وی دیدن کرده اند..." اما درمقابل بشنویم از دو روحانی مخالف فرقه که ادعا می‌کنند که حکومت ملی بر علیه دین و مذهب بوده است. آیت ا... ملکوتی در خاطرات خود در این باره می‌نویسد: "...فرقه دمکرات تهاجم گسترده‌ای را بر ضد دین و مذهب و فرهنگ، آداب و رسوم مردم به راه انداختند و به نشر افکار کمونیستی پرداختند. در مقابل روحانیت منطقه و مردم متدین نیز از پای ننشسته بودند. به ویژه روحانیون هرگز سکوت نکردند، و بر منبرها و در محافل و مجالس عمومی و خصوصی به دفاع از حریم اسلام و تشیع پرداختند و در روستای ما مرحوم آقا میرزا عبدا... حقی بر ضد اینها فعالیت داشت و به منبر می‌رفت و لحظه ای سکوت نمی‌کرد". علاوه بر این میرزا حبیب مجتهد در مصاحبه با خبرنگار روزنامه آتش که از ایشان می‌پرسد که فرقه نسبت به مذهب اسلام چه نظری داشتند؟ می‌گوید: "یگانه نظر و هدف آنها مبارزه با دین اسلام بود. منتها چون نمی‌توانستند یکباره علنا نظریه خود را ابراز کنند تصمیم گرفته بودند به تدریج بر علیه خدا پرستی و دین مقدس اسلام مبارزه و اساسا آنها منکر وجود خدا بودند". همکاری روحانیون درباری با ارتش جهت شکست حکومت ملی با استقرار حکومت ملی آذربایجان، حکومت تهران که با حمایت دولتهای بیگانه بر سر کار آمده بود نگران از دست رفتن قدرت خود شد و علاوه بر این می‌خواست سلطه استعماگرانه خود را نسبت به آذربایجان حفظ کند. یکی از دقیقترین جملات سیاسی شهید پیشه وری که گفته بود "آنها آذربایجان را هندوستان کوچک فرض کرده اند" درست از آب درآمد. چرا که دولت دست نشانده تهران نمی‌خواست آذربایجان را آزاد ببیند و برای شکست حکومت ملی علاوه بر اینکه از دولتها بیگانه کمک می‌گرفت از روحانیون هم که در بین مردم از نظر دینی و مذهبی روابطی بین آنها و مردم بود سوء استفاده کرد. در کنار این موضوع، روحانیون درباری هم پیوند و رابطه نزدیکی با خانهای ظالم داشتند. حتی بعضی از روحانیون درباری خود خرده مالک و فئودال بودند و افکار مدرن و مترقی فرقه و حکومت ملی آذربایجان را با منافع خود در تضاد می‌دیدند به این دلیل همکاری و هماهنگی خوبی بین آنها و حکومت تهران، خانها و ارتش به وجود آمده بود. ارتش ایران بعد از شکل گیری فرقه دمکرات در آذربایجان تمام هم و غم خود را بر این گذاشته بود که حکومت ملی و فعالان آن را سرکوب کند. آنها از کسانی که مخالف حکومت ملی بودند و در آذربایجان حضور داشتند حمایت می‌کردند؛ از جمله از روحانیون در اردبیل، میانه، اورمو، سراب و مرند... ارتش روحانیونی که مخالف فرقه بودند از هر نظر حمایت می‌کرد. همکاری مراجع تقلید با دولت تهران برای سرکوب حکومت ملی آذربایجان حاکمان تهران و دولت دست نشانده که حمایت بیگانگان را در همه حال پشت خویش داشتند از نفوذ مراجع تقلید برای سرکوب و نسل‌کشی در آذربایجان استفاده کردند و روحانیون و مراجع تقلید هم یرای در هم کوبیدن ملت آذربایجان با جان و دل با حکومت دست نشانده تهران همکاری کامل کردند تا ارتش به نسل کشی در آذربایجان دست بزند در این خصوص محمد طاهر خسروشاهی در ماهنامه «اندیشه و تاریخ سیاسی ایران معاصر» در مورد همکاری آیت ا... بروجردی با دولت دست نشانده در تهران برای سرکوب ملت آذربایجان می‌خوانیم: "در کتاب خاطرات دکتر مهدی حائری یزدی که چندی پیش منتشر شده آمده است در مساله آذربایجان، قوام السلطنه به ایشان [آیت ا... بروجردی] پیغام داد که الان چون در کار انتخابات آذربایجان مساله هست، به علاوه ما با روسیه راجع به نفت شمال قرارداد بستیم که آن قرارداد را به مجلس پانزدهم برای تصویب ببریم [و] بدون شرکت آذربایجان، انتخابات نباید در سایر استانهای ایران برگزار شود، احتیاج هست به این که شما [آیت ا... بروجردی] انتخابات را تحریم بکنید. آیت ا...بروجردی نمایندگانی به شهرهای سراسر ایران اعزام کرد تا فتوای تحریم انتخابات را اعلام کنند. نمایندگان مذکور علاوه بر انجام این ماموریت در دیدار با مردم شهرهای مختلف، آنها را نسبت به اهمیت مساله آذربایجان آگاه می‌کردند، این اقدام موجب شد در سراسر کشور جبهه واحدی برای رهائی آذربایجان از چنگال فرقه دمکرات تشکیل شود". تشکیل انجمن نجات آذربایجان در تهران با تلاش روحانیون درباری بعد از تشکیل حکومت ملی آذربایجان روحانیون درباری و خانهای فراری، که به خدمت حکومت دشت نشانده در تهران در آمده بودند با حمایتهای سید ضیاء الدین طباطبائی که یکی از عوامل انگلیس در ایران بوده «انجمن نجات آذربایجان» را تشکیل دادند و در این کارها هم روحانیون فراری از آذربایجان نقش مهمی داشتند؛ از جمله محمد صادق مجتهدی و میرزا حسین واعظ که از آذربایجان به تهران رفته و تبلیغات منفی بسیاری بر علیه حکومت ملی انجام دادند. مهدی مجتهدی در کتاب «رجال آذربایجان در عصر مشروطیت» درباره میرزا حسین واعظ می‌نویسد: "...میرزا حسین واعظ به طهران رفت و صدر نجات آذربایجان شد و روز سقوط قافلانکوه، با عده‌ای از آذربایجانی‌ها به حضور اعلی حضرت محمد رضا شاه رفت و به اعلی حضرت تبریک گفت". مخالفت روحانیون درباری با تدریس زبان ترکی در آذربایجان اگر چه تمام زبانها و قومها را توسط دین اسلام به رسمیت شناخته شده است، ولی، مبلغین دین مبین اسلام که از حوزه نجف و قم فارغ التحصیل شده بودند با آموزش زبان ترکی مخالفت می‌کردند و در این راه هم پیش قدم شده و پیشنهاداتی برای ریشه کردن زبان ترکی در آذربایجان می‌دادند. «میرزا حسین واعظ» یکی از این روحانیون می‌باشد که برای محو زبان ترکی به شاه پیشنهاد می‌دهد با اعزام معلمین بیشتر و آموزش زبان فارسی زبان ترکی را محو کنند. محمد علی مسعودی سردبیر روزنامه اطلاعات که همراه شاه به آذربایجان سفر کرده بود در «یادداشتهای سفر به آذربایجان» درباره این روحانی می‌نویسد: "آقای میرزا حسین واعظ به پیشگاه مبارک (شاه) معروض داشت، آذربایجان تقاضاهای متعدد دارد ولی مقدم بر هر چیز نیازمند بسط زبان فارسی است. ما از دولت تقاضا داریم عده‌ای کافی آموزگار، دبیر و معلمین متدین که کودکان را از نخستین سالهای کودکی با لطف و شیرینی زبان فارسی آشنا سازند به آذربایجان فرستند تا نهالهای نورسته این استان از کودکی با ترانه‌های دلپذیر فارسی مانوس شوند و تدریجا آخرین اثر لهجه محلی محو گردد...". نامه نگاری روحانیون درباری به وزرای خارجه کشورهای بیگانه حکومت ملی آذربایجان چنان منافع نا مشروع بسیاری از خانها و سیستم پان فارسیسم را به خطر انداخته بود که همه قشرها بر علیه ملت آذربایجان در حال توطئه چینی بودند؛ از جمله روحانیون درباری در این موضوع فعال شده بودند! آنها یک مساله سیاسی را که ربطی به دین و مذهب نداشت پای مذهب و دین را به میان کشیده بودند و با نام دین و مذهب به جنگ ملت آذربایجان آمده بودند. خواسته‌های حکومت ملی و مطالبات ملت آذربایجان امری سیاسی و حقوقی بود، نه امری مذهبی و دینی. ولی روحانیون درباری به همراه دولت دست نشانده به بیگانگان در تهران، به صورت ریاکارانه امری سیاسی را وارد مسائل دینی و مذهبی کرده بودند. در دین اسلام هیچ وقت درباره استقلال ملل مخالفتی ابراز نشده است؛ اگر دین اسلام با این مساله مخالفت می‌کرد آن وقت ما بیش از 20 کشور عرب سنی دردنیا نداشتیم؛ در حالی که اکثر عربها مسلمان و سنی هستند و درکشورهای مختلف هم زندگی می‌کنند. ولی روحانیون درباری که شاه را «سلطان تشیع» می‌نامیدند و برای درهم کوبیدن صدای آزادی خواهی ملت آذربایجان حتی دست به دامن کشورهای بیگانه شده بودند و با کمک آنها می‌خواستند صدای آزادیخواهی آذربایجان را خفه کنند. در این مورد آیت ا... میر سید محمد بهبهانی و امام جمعه تهران به سفرای روس و انگلیس نامه نوشتند این اعلامیه بدین شرح است: "به نمایندگی از طرف ملت ایران، جامعه روحانیت، وقایع نابهنگام آذربایجان و زمزمه‌های شومی که در این ناحیه از کشور آغاز گردید با نظر تعجب می‌نگرد". حال این سئوال به ذهن متبادر می‌شود که ملت ایران کی و چگونه این روحانیون را به عنوان نماینده خود انتخاب کرده بودند که اینها از طرف ملت ایران به سفرای کشورهای اجنبی نامه می‌نویسند؟ از مفاد نامه آنها چنین استنباط می‌شود که تنها درد آنها ترس از به دست گرفتن سرنوشت خویش توسط ملت آذربایجان بوده است و آنها جهت کمک و حمایت از محمد رضا پهلوی به سفرای بیگانه نامه نوشته‌اند. تظاهرات در تهران به همراه سید ضیاء روحانیون وابسته به دربار که منافع آنها در آذربایجان به دلیل استقرار حکومت ملی به خطر افتاده بود به آغوش دولت وابسته به بیگانگان در تهران پناه برده بودند و از همه بدتر به همکاری با عامل انگلیس در ایران (سید ضیاء) می‌پرداختند و با سازماندهی ارتش به تظاهرات بر علیه مطالبات ملی ملت آذربایجان می‌پرداختند. جمیل حسنلی در کتاب آذربایجان ایران آغاز جنگ سرد می‌نویسد: "...در 20 نوامبر 1945 سید ضیاء الدین و ثقه الاسلام با هدایت میرزا حسین واعظ روحانی رانده شده از آذربایجان گروهی از آذربایجانی ها را جلو مجلس جمع کردند و به تظاهرات پرداختند. واعظ و چند نفر دیگر در حضور نمایندگان مجلس و آذربایجانی ها سخنرانی کردند". کمک به تشکیل احزاب قلابی در آذربایجان روحانیون درباری برای جلوگیری از تشکیل و استقرار حکومت ملی در آذربایجان از هیچ تلاشی فروگزار نبودند؛ از تبلیغات منفی بر علیه رهبران و افکار دمکراتیک فرقه گرفته، تا کمک به تشکیل احزاب مشابه و قلابی در آذربایجان برای جلوگیری از رشد فرقه دمکرات آذربایجان از جمله اقدامات آنها بود. حتی با خانهای وابسته به استعمارگران هم همکاری می‌کردند تا حکومت ملی به زمین بخورد در این مورد جمیل حسنلی می‌نویسد: "در پائیز 1945 از جنوب ایران ده‌ها نفر روحانی مرتجع طرفدار انگلیس به شمال ایران اعزام شدند تا بین گروه‌های دمکرات تفرقه اندازی کرده و به موازات آن، احزاب جدیدی به وجود آورند. مثلا در زنجان ذوالفقاری، تاجر بزرگ و طرفدار انگلیس اقدام به تشکیل حزب دمکرات زنجان کرده بود. این حزب به شدت با خود مختاری آذربایجان و تدریس زبان ترکی در مدارس و استفاده از آن در ادارات مخالفت می‌کرد و او با تقسیم زمین بین کشاورزان هم مخالف بود". تبریکات روحانیون درباری به شاه جهت نسل کشی در آذربایجان بعد از اشغال آذربایجان توسط ارتش ایران و ایجاد نسل‌کشی و قتل و غارت در آذربایجان، روحانیون درباری به شاه منصوب بیگانگان تبریک گفتند و شادی خود را از نسل کشی در آذربایجان با این تبریکات نشان دادند. درحالی که آذربایجان در آتش می‌سوخت و هزاران نفر در زندان و تبعید کشته می‌شدند روحانیون بلند پایه از شادی در پوست خود نمی‌گنجیدند. در زیر نمونه هائی از تبریکات روحانیون آورده می‌شود: "پیشگاه اعلیحضرت شاهنشاه ایران خلد ا... سلطنه در این موقع جشن و سرور عمومی که به همت و درایت، تدبیر و فکر مقدس شاهنشاه محبوب معظم که ارتش با شهامت شاهنشاه غائله آذربایجان را خاتمه داده از قبیل جامعه روحانیت مدرسه عالی سپهسالار و اساتید دانشمند مدرسه دانشکده معقول و منقول و دانشجویان محترم که اختصاص به ذات مقدس ملوکانه دارند تبریکات صمیمانه تقدیم و عظمت شاهنشاه و استقلال مملکت ایران را از درگاه خداوند در ظل عنایات امام عصر عجل ا... تعالی فرجه خواستارم. باش تا صبح دولتت بدمد کاین هنوز از نتایج سحر است ظهیر الاسلام". عرض سپاسگزاری روحانیون و علمای تهران به پیشگاه اعلیحضرت همایون به مناسبت ختم غائله آذربایجان عریضه تشکر آمیزی از طرف قاطبه آقایان علمای تهران پیشگاه اعلیحضرت همایون تقدیم گردیده است که مضمون آن به شرح زیر است: "بسم ا... الرحمن الرحیم ولد الحمد پیشگاه مقدس اعلیحضرت شاهنشاه اسلام پناه خلدا... ملکه در این موقع که بشارت فتح و فیروزی ارتش شاهنشاهی در آذربایجان رسید عموم دعاگویان و قاطبه مسلمین تشکرات صمیمانه خود را از اقدامات شاهانه و دیانت اسلام و رفاهیت اهالی آن سامان تقدیم و سعادت و عظمت اعلیحضرت همایون و کشور شاهنشاهی را از خداوند متعال مسئلت داریم. میر سید محمد باقر بهبهانی، آیت ا... زاده شیرازی، حاج میرزا عبدا... تهرانی، شیخ علی مددی معیری، امام جمعه تهران، آیت ا...زاده اصفهانی، آیت ا... زاده مازندرانی، شیخ بهاالدین نوری نبوی، شیخ محمد علی لواسانی، شیخ جواد شریعتمدار، حاج سید محمد حسین لواسانی، شیخ علی آقا سولقانی، علم الهداء شیرازی، حاج سید نصرا... شوشتری، حاج آقا احمد کرمانشاهی، شیخ احمد نجفی، حاج شیخ محمد نهاوندی، این شیخ تهرانی، میرزا موسی امام مسجد بزازها، سید علی اصغر جزائری، حاج شیخ العراقین بیات، حاج سید ابوالقاسم عاملی، سید هیبت ا... امام اهوازی، حاج شیخ مهدی نجم آبادی، شیخ بهاالدین صدوقی همدانی، سید علی اصغر خوئی، ظهیر الاسلام، مهدی نجم آبادی، حاج آقا نورالدین رشتی، سید مهدی کماری، شیخ هدایت ا... ملکی، میرزا عبدالحسین شیرازی، شیخ باقر رسولی، حاج آقا حسن نجم آبادی، سید محمد حسن انگجی، سید محمد علی انگنجی، حاج سید احمد لواسانی، حاج سید محمد رضا زنجانی، سید جلال الدین بیوک آقا". تبریک روحانیون تهران به روحانیون آذربایجان بعد از نسل کشی آذربایجان روحانیون تهران برای عرض ارادت به شاه و افسران ارتش نامه تبریک آمیز به روحانیون آذربایجان و عوامل اصلی نسل‌کشی که فرمانده ستون مرکزی حمله کننده به آذربایجان یکی از آنها بود فرستادند که روزنامه اطلاعات در تاریخ 28/9/1325 این تلگراف را درج کرده است: "تلگراف آقایان حجج الاسلام به علمای آذربایجان تبریز: خدمت جنابان حجج الاسلام آقایان حاج میرزا خلیل آقا مجتهد، آقای ثفه الاسلام، آقای شهیدی، آقای شریعتمداری و سایر حجج الاسلام دامت برکاتهم. رفع مظالم اشرار و تامین آسایش اهالی آن استان پر افتخار و تحکیم استقلال کشور تبریک. با فدوات مقدسه که همیشه غمخوار و قائدین قوم بوده اند تقدیم. خواهشمندیم تبریکات و ادعیه صمیمانه داعیان را به جنابان آقایان سرتیپ ضرابی، سرتیپ هاشمی در این موفقیت بزرگ که پس از توجه خاص ولی عصر صلوات ا... علیه، فقط درنتیجه فداکاری ارتش فداکار شاهنشاهی و افسران رشید نصیب کشورگردید، ابلاغ فرمایند. این خدمت گران بهای آقایان در تاریخ اسلام و ایران در نظر ملت هرگز فراموش نشدنی است. الاحقر محمد الموسوی البهبهانی، الاحقر محمد امین الخوئی، عبدا... الطهرانی، آیت ا... زاده اصفهانی، احمد الکرمانشاهانی، سید محمد باقر، احمد نجفی، ظهیر الاسلام، ابوالحسن شریف، نصرا... بیات، و چند امضاء دیگر". بازجوئی و صدور حکم توسط روحانیون درباری بعضی از روحانیون در آذربایجان به دلیل منافع خود که در آذربایجان داشتند حکومت ملی آذربایجان را دشمن خود می‌دانستند و به مخالفت و مبارزه با حکومت ملی می‌پرداختند و به عامل مستقیم و غیر مستقیم حکومت وابسته به بیگانگان در تهران در آمده بودند و حتی بعضی از آنها بعد از اشغال آذربایجان به دستگیری و بازجوئی و صدور حکم نسبت به آزادیخواهان آذربایجان پرداختند. دکتر حسن زاده در کتاب «انقلاب اسلامی در مرند» در این مورد می‌نویسد: "... ملاعباس قره آغاجی در دوره تسلط فرقه دمکرات نیز به شدت با آنها مقابله کرد و با سقوط فرقه دمکرات ایشان یکی از بازجوهای دستگیر شدگان بود که حکم صادر می‌کرد". استقبال از شاه توسط روحانیون در آذربایجان شاه بعد از نسل کشی در آذربایجان برای تثبیت موقعیت خود و برای روحیه دادن به ارتش و فرمانده هان ارتش که حالا آذربایجان را به زمین سوخته تبدیل کرده بودند و هر سرهنگ و سرگردی فرمانداری نظامی شهری شده بود در خرداد 1325 به آذربایجان سفر کرد و از اکثر شهر های آذربایجان دیدار کرد. در این دیدارها اولین کسانی که به استقبال شاه می‌رفتند و عرض ارادت می‌کردند روحانیون درباری بودند که در روزنامه ها از آنها به عنوان علما یاد می‌کردند. بعد از اشغال آذربایجان، ارتش ایران در عرض چند ماه تمام دار وندار آذربایجان را غارت کرد و تمام زیرساختهائی که حکومت ملی در عرض یکسال ایجاد کرده از بین برد و جوی خون در آذربایجان به راه انداخت و می‌خواستند ملت آذربایجان را چنان در هم شکنند که هیچ وقت نتواند کمر خود را راست کند و برای همیشه به استعمارگران تهران گردن نهد و در عرض 5 ماه چنان جنایاتی در آذربایجان انجام دادند که تاریخ آذربایجان این چنین جنایاتی را ندیده بود. شاه منصوب بیگانگان برای ایجاد رعب و وحشت بیشتر، 6 ماه بعد از اشغال به آذربایجان سفر کرد و فریدون ابراهیمی قهرمان افسانه ای ملت آذربایجان را به جوخه دار سپرد تا بیشتر رعب و وحشت در آذربایجان ایجاد کند. در طی این سفر روحانیون طرفدار شاه که در زمان فرقه همراهی بسیاری با شاه منصوب بیگانگان داشتند در تمام شهر به استقبال آمر و عامل اصلی نسل‌کشی می‌رفتند و با دعا و صلوات بدرقه‌اش می‌کردند. این روحانیون درباری که دین و دنیای خود را با ریاکاری و دروغ گوئی بر علیه حکومت ملی فروخته بودند بار دیگر به استقبال دست نشانده و عامل دول اجنبی می‌رفتند. در مورد عرض ارادت علما به شاه در شهرهای آذربایجان نمونه های زیر ذکر می‌شود اورمیه احمد کاویانپور در کتاب «تاریخ رضائیه» در خصوص عرض ارادت علما به شاه در سفر به اورمیه چنین می‌نویسد: "... مرحوم آقای اصولی که یکی از مجتهدین بزرگ شهر بود وقتی که آقایان علماء را حضور ملوکانه معرفی می‌کرد اشک در چشمانش حلقه زده بود..." اردبیل مرحوم بابا صفری در کتاب «اردبیل در گذر تاریخ» در خصوص بازدید شاه از اردبیل می‌نویسد: "شاه روز پنج شنبه 15/3/1326 از اردبیل بازدید کرد و روز جمعه 16/3/1326 طبقات مختلف مردم به دیدن شاه رفتند، ابتدا آقایان علماء بعد روسای ادارات و سپس طبقات دیگر از تجار، اصناف، مالکان و خوانین اردبیل و خلخال". تبریز مجله آئین اسلام گزارش بازدید محمد رضا پهلوی از طالبیه تبریز را چنین گزارش می‌دهد: "جریان تشریف فرمائی اعلیحضرت شاهنشاهی به مدرسه طالبیه تبریز. مخبر اداره از تبریز تفصیل جریان تشریف فرمائی اعلیحضرت شاهنشاه محبوب ایران را به مدرسه طالبیه که یکی از مدارس بزرگ علوم دینیه تبریز است به شرح زیر گزارش می‌دهد: روز چهارشنبه ششم خرداد ماه ساعت شش بعد از ظهر اعلیحضرت همایونی شاهنشاه محبوب ایران برای رسیدگی به وضعیت محصلین دینی به مدرسه طالبیه تشریف فرما شدند. در و دیوارهای مدرسه را از اول راسته کوچه با فرشهای ذی قیمت مفروش و مزین کرده بودند. یک سرور و شعف از این توجه ملوکانه در بین آقایان حجج الاسلام و محصلین دینی و متدینین و علاقه مندان به دیانت اسلام ایجاد شده بود که مافوقش متصور نبود. در موقع تشریف فرمائی اعلیحضرت همایونی پس از قربانی چندین گوسفند آقایان حضرات حجج الاسلام شریتمداری و آقا سید حسن خوئی و حاج میرزا محمد علی انگجی و حاج سید مرتضی علم و آقای حاج سید هادی خسروشاهی از اول کوچه شاهنشاه محبوب ایران را استقبال نمودند. اعلیحضرت همایونی در کوچه در ضمن تشریف فرمائی پاره ای سئوالات به وضعیت مدرسه و طلاب از آقای حاج سید مرتضی علم می‌فرمودند و آقای سید مرتضی علم به سئوالات اعلیحضرت همایونی پاسخ عرض می‌کردند. در موقع ورود اعلیحضرت همایونی به حیاط مدرسه مردم و طلاب با صدای بلند و متوالی صلوات می‌فرستادند و ذات مبارک شاهنشاه را دعا می‌کردند. آقای میرزا حسین حسین زاده خوئی از محصلین جدی و فعال طالبیه بودند آیه نور را با آواز بلند و جالب توجهی می‌خواندند. جناب آقای منصور و ملتزمین رکاب همایونی و تیمساران سپهبد شاه بختی و سرلشگر ضرابی و سرتیپ دانشور و یک عده از افسران ارشد و مامورین عالی مقام تشرف داشتند. حضرت آیت ا... آقای شریعتمداری به پیشگاه مبارک شاهنشاهی خیر مقدم عرض نموده و در ضمن عرض خیر مقدم چنین اظهاراتی کردند: از طرف آقایان علماء و طلاب و مبلغین و متدینین و عموم اهالی آذربایجان عرض تشکر می‌نمایم و از خداوند متعال طول عمر و مزید شوکت و عزت ذات ملوکانه را خواهانم اعلیحضرتا. مدارس قدیمه در تاریخ هزار ساله ایران و اسلام خدمات برجسته انجام داده است. رجال دین و مملکت را برای خدمت به میهن و دیانت مقدس اسلام در آغوش خود تربیت کرده است چنانکه خاطر شریف بندگان اعلیحضرت همایونی مسبوق هستند مردان بزرگ و نامی شاگردان همین مدارس دینی می‌باشند که صفحات تاریخ نامهایشان را ثبت و ضبط کرده و به مملکت و عالم دیانت خدمات بزرگ و تاریخی انجام داده و در جهان مشعل دار علم و معرفت بوده اند. ولی مع الاسف مدتهاست که مدارس مزبور و طلاب علوم دینیه چنانکه شاید و باید محل توجه نشده‌اند. اعلیحضرتا برای مملکت چنانکه قشون مسلح لازم است قشون مصلِح هم لازم است. طلاب علوم دینیه قشون اصلاح مملکت می‌باشد. اینها خادم‌های مملکت و دیانت بوده شاهدوست و مملکت دوستند و قشونهای بی مواجب مملکت هستند. به نان مختصری قناعت کرده اند. مدارس و محل سکونت طلاب چندان معمور و آباد نیست با این زحمات طاقت فرسا امرار معاش می‌کنند. مع ذالک در خدمت مملکت و دیانت کوتاهی ندارند و اجر و مزد و پاداش نمی خواهند. فقط انتظار و تقاضا دارند به تناسی مقام خدمتشان مورد توجه ملوکانه واقع شوند و حقیقتا تشریف فرمائی اعلیحضرت همایونی به مدرسه طالبیه موجب بسی امتنان و تشکر است و این تفقد شاهانه دلیل براین است که این قسمت خادمین امین و مملکت نیز محل توجه به خصوص قرار خواهند گرفت. از اعلیحضرت همایونی تمنا داریم که طلاب علوم دینیه و مبلغین و مدارس قدیمه و کلیه بناهای دیانتی و مظاهر دیانت و عالم مورد اهمیت و توجهات مخصوص ملوکانه قرار گیرد. حتمی است بعضی از آقایان علماء که شرف حضور دارند و نتوانسته اند از این فیض عظمی بهره مند شوند بسیار متاسف خواهند شد. زیرا چون از تشریف فرمائی همایونی ما دیر خبردار شده ایم لذا نتوانسته ایم چنانکه شایسته مقام شاهنشاهی است وسایل پذیرائی را فراهم بیاوریم. بی نهاست متاسف و شرمنده هستیم و قهرا به آقایان هم دیر خبر رسیده است که نتوانسته اند افتخار شرفیابی حاصل نمایند. اعلیحضرت همایونی، سئوالاتی راجع به عده مدارس و طلاب و مساجد و مدرسه طالبیه فرمودند که جواب آنها هم عرض شد بعده تمام عرایض حجه الاسلام آقای شریتمداری را تصدیق فرموده و وعده سریع همه گونه مساعدت و پشتیبانی را داده اند و فرمودند بلی هر طلبه در نوبه خود یک افسری است که به خدمت دین و مملکت مشغول است باید از این طبقه پشتیبانی و بیش از پیش از علوم دینی تقویت شود آقایان حجج الاسلام که شرف حضور یافته بودند مورد الطاف و مراحم شاهنشاهی محبوب خود گردیدند. ساعت 7 اعلیحضرت همایونی در میان احساسات شاه دوستانه آقایان حجج السلام و محصلین دینی و مدعوین و تماشاچیان از مدرسه مراجعت فرمودند. حین حرکت موکب شاهنشاهی سایر آقایان حجج الاسلام نیز به فیض شرفیابی نائل شدند و تا یکساعت مردم اظهار احساسات کرده و ذات مبارک شاهنشاهی را دعا کردند. عبدالله دوگچی- تبریز". تطهیر جنایات ارتش توسط حجت الاسلام طالقانی بعد از حمله ارتش ایران به آذربایجان روحانیون هم برای روحیه دادن به ارتش برای کشتار و غارت بیشتر، به آذربایجان مسافرت کردند. از جمله این روحانیون طلبه سیاسی که بعدها آیت ا... شد آقای طالقانی بود که به زنجان سفر کرده بود. ایشان به جای تقبیح جنایات و غارت‌های ارتش و مسلحین ذوالفقاری با آنها برای اشغال آذربایجان هم آواز شده بود و در گزارشی هم که از این مسافرت نوشته همه برای تطهیر جنایات ارتش بوده است. در نتیجه نقش روحانیون درباری در حمایت از نسل کشی ملت آذربایجان در 21 آذر 1325 به هیچ وجه قابل انکار نیست و آنها همپای ارتش ایران و با روحیه دادن و صدور فتوا نقش پر رنگی در این نسل کشی داشته اند.

No comments:

Post a Comment