Tuesday, April 22, 2014

نگاهی به کتاب "انقلاب اسلامی در مرند" بخش فرقه دموکرات آذربایجان کتاب انقلاب اسلامی در مرند توسط دکتر اسماعیل حسن زاده استاد دانشگاه الزهرا در 2 جلد نگاشته شده است و از طرف مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است این کتاب در مورد بازآفرینی تاریخ مرند از مشروطیت به این سوء یک منبع بی نظیر است که با دقت تمام و به صورت آکادمیک خصوصا در بخش مشروطیت و بازیگران مرندی انقلاب مشروطیت یک اثر دست اول با اسناد کامل می باشد. بعد از مشروطیت و دوره رضاخان نویسنده به مساله تشکیل فرقه دموکرات در آذربایجان و مرند می پردازد و بعد به مساله مصدق و... که موضوع مورد بررسی من در مورد نگاه نویسنده به تشکیل فرقه دموکرات در مرند و آذربایجان خواهد بود با نقد دیدگاه نویسنده در این خصوص، خواهم کوشید به صورت منطقی و منصانه دیدگاه نویسنده را که کوشیده در لوای نوشتار آکادمیک کمتر زاویه ای را با قرائت گروههای فارسگرا و پان ایرانیست در خصوص تشکیل حکومت ملی داشته باشد را نقد کنم. با ورود نیروهای شوروی از مرز و تسلیم یا فرار ارتش نوین ایران در شهریور 1320، آذربایجان جنوبی وارد یک فضای جدیدی شد ملت به ستوه آمده آذربایجان از حاکمیت دیکتاتور و ظلم خانها و ژاندارمها هیچ مقاومتی در مقایل قشون شوروی نشان ندادند حتی با حضور آنها نفس راحتی کشیدند و طعم آزادی را هر چند آذربایجان تحت اشغال نیروی بیگانه بود را چشیدند. نویسنده با ورود به موضوع هجوم ارتش شوروی، فقط به مقاومت چند نفر در جلفا اشاره می کند و در مورد فرار افسران و ارتشیان ایران هیچ مطلبی نمی نویسد ارتشی که خون ملل و عشایر غیر فارس را از سال 1300 تا 1320 در شیشه کرده و چندین نسل کشی در لرستان، ترکمن صحرا با عنوان تحته قاپو کردن عشایر انجام داده بود در مقابل یک قشون خارجی یک ساعت هم نتوانست مقاومت کند و افسران و سربازان با کندن لباسهای خود فرار را بر قرار ترجیح دادند و حتی اسلحه های خود را به صورت ارزان فروختند تا با پول آن به خانه خود برسند این شکست تحقیر آمیز ارتش نوین ایران و عدم مقاومت آنها در مقابل بیگانگان از طرف نویسنده تحلیل نشده است، این ارتش در مقابل ملل داخلی مثل ببر عمل می کرد ولی در مقابل یک قشون خارجی مثل موش فرار کرد چرا که این ارتش برای سرکوب ملل و عشایر غیر فارس ایران آموزش دیده بود. نویسنده در مورد بی نظمی به وجود آمد بعد از ورود قشون بیگانه فقط اشاره می کند و مي نويسد: " با ورود نیروی شوروی به آذربایجان، سامان و نظم لشکر شمال غرب به هم ریخت. سلاح، اسب و استر و سایر ابزار الات لشکر و ادوات متلاشی شده و به باد غارت رفت" چرا غارت شد؟ بايد این موضوع تحلیل شود چرا مردم این ارتش را از خود نمی دانستند؟ اگر آذربایجان اشغال شده بود چرا ملت اذربایجان با نیروهای بیگانه جنگ نکردند؟ ملت آذربایجان که در طول تاریح نشان داده بودند که در مقابل اشغالگران مقابله می کنند، چرا با ارتش شوروی مقابله نکردند؟ به نظر می رسد ملت آذربایجان حکومت یک ژنرال روس را به یک روشنفکر فارس ترجیح می دادند، چرا که یک ژنرال روس فقط می توانست ثروت مادی شما را استعمار کند ولی یک روشنفکر فارس می خواست تمام هستی ملت آذربایجان را از او بگیرد تاریخ و زبان او را انکار می کرد تمام هستی مادی و معنوی ملت را به غارت می برد ولی در مقابل ژنرال روس برای او روزنامه به زبان او چاپ می کرد، موسیقی به زبان او اجرا می کرد... اینگونه بود که ملت آذربایجان این نوع اشغال را پذیرا بودند ولی استقلال تحت استعمار تهران را پذیرا نبودند. مورد دیگری که می توان به نویسنده خرده گرفت عدم استفاده از منابع معتبر در خصوص تشکیل فرقه دموکرات می باشد برای درک چگونگی تشکیل فرقه دموکرات در آذربایجان دم دست ترین کار مراجعه به کتابهای نوشته شده توسط دشمنان ملت آذربایجان است که به فور یافت می شود و همه آنها با نگرش توهم توطئه نوشته شده اند، همه آنها بلا استثنا می گویند فرقه دموکرات توسط شوروی ساخته شده است این نوع نگرش که از طرف نویسنده هم تائید شده است، توهین به شعور ملت آذربایجان است چرا که با پیش کشیدن این موضوع ملت آذربایجان آلت دست دیگرن قملداد می شود و انتخاب ملت آذربایجان را زیر سئوال می برند، ملت آذربایجان طرفدار روشنفکران خود بودند که فرقه را تشکیل داده بودند شاید در این بین چند نفر هم که به دلیل به خطر افتادن منافع نامشروع خویش با فرقه دموکرات مخالف بودند ولی تشکیل فرقه دموکرات توسط فرزندان ملت صورت گرفته بود برای درک این موضوع می بایست به منابع و خاطرات پایه گذاران فرقه مراجعه شود نه گفته ها و نوشته های دشمنان فرقه و ملت آذربایجان مورد استناد قرار گیرد. نوشته های خانبابا بیانی، نجفقلی پسيان، میرزا ابراهیمف و خاطرات آوانیسان کتابهای معتبری نیستند وتنها استناد به این کتابها در خصوص نحوه تشکیل فرقه دموکرات افتادن در دام پان ایرانیستها است، در حال حاظر خاطرات پیشه وری، سلام الله جاوید، خاطرات رضا رسولی( وزیر اقتصاد و تجارت حکومت ملی) و کتاب 12 شهریور و خاطرات دیگر بنیانگزاران حکومت ملی در دست می باشد و این کتابها منابع دست اول هستند. متاسفانه نویسنده به این منابع مراجعه نکرده است و در اثر خویش از این منابع استفاده نکرده است. اگرچه رابطه فرقه با شوروی قابل انکار نیست شاید هم در بعضی کارها تحت تاثیر آنها بوده است ولی نمی توان به یک حرکت اصیل سیاسی و اجتماعی با دید مکانیکی نگاه کرد ماشین مکانیکی با یک دکمه یا اهرم کار می کند با فشار یک دکمه کار شروع می شود ولی حرکتهاي اجتماعی مثل امور مکانیکی نیستند و با پروسه های طولانی این حرکتها پخته می شوند و به ظهور می رسند اینکه می گویند فرقه توسط شوروی ها ساخته و پرداخته شد این یک دید مکانیکی به یک حرکت اجتماعی است و اشتباه است. فرقه دموکرات ادامه دهنده راه آزادی خواهی ملت آذربایجان بود که از مشروطه شروع شده بود و می خواست آذربایجان را به جایگاه شایسته و واقعی خود برساند. فرقه دموکرات را مساوی با شخص پیشه وری دانستن یکی دیگر از اشتباهات نویسنده است که در صفحه 222 جمله ای نوشته که خواننده فکر می کند پیشه وری همه کاره فرقه بوده و فرقه دموکرات متکی به شخص بوده است نویسنده نوشته" ... پیشه وری برای جلب توجه همه به فرقه و کسب پشتیبانی طبقاتی، از هر طبقه شخصی را آورده بود..." تشکیل فرقه دموکرات در آذربایجان یک ضرورت تاریخی در آذربایجان بود و این کار تنها با شخص پیشه وری صورت نگرفت بلکه صدها مبارز و فرزندان پیشرو ملت برای تشکیل فرقه دموکرات زحمت کشیده بودند این حرکت یک حرکت اصیل و مردمی و مخصوص آذربایجان بود و در حقیقت ادامه مبارزات و جنبشهای قبلی ملت آذربایجان برای رسیدن به حقوق واقعی و تشکیل حکومت ملی بود و در یک حرکت ملی شکی نیست که همه طبقات باید حضور داشته باشند اگر چه پیشه وری با سوابقی که داشت یک فرد محوری در این حرکت بود. مساله دیگری که نویسنده تلاش کرده دید منفی نسبت به فرزندان ملت که از آن سوی ارس آمده بودند بر انگیزد مساله مهاجران است این کلمه یک غلط مصطلح در ادبیات سیاسی است حکومت پهلوی و پلیس فاسد این رژیم برای اختلاف اندازی بین فرزندان ملت آذربایجان این اصطلاح را ساخته بود تا با چند تیره کردن فرزندان ملت آنها را راحتتر از بین ببرد، به نظر من اینها مهاجر نبودند این افراد فرزندان این آب و خاک بودند که مدتی در آن سوی آراز زندگی کرده با فرهنگ، زبان و موسیقی آشنا شده بودند و بسیاری از آنها هم دانش بالای سیاسی و تشکیلاتی داشتند به این افراد نمی شود مهاجر گفت این یک انگی بود که می زدند تا راحتتر بشود آنها را قلع و قمع کرد و الا به گفته شخصیت قاچاق نبی در فیلم قاچاق نبی" ائلین اوتای بوتایی اولماز!" مهاجر نامیدن آنها توسط ژاندارم ها و سیاسیون تهران حربه ای بود برای از بین بردن آنها و افکار آزادیخواهی آنها، که این حربه کارساز هم شد چرا که بعد از اشغال آذربایجان توسط ارتش ایران بسیاری از فرزندان آذربایجان به نام مهاجر به قتل رسیدند یا تبعید شدند و ارتش اشغالگر دست به مهاجرکشی زد که همه آنها فرزندان آذربایجان بودند. چرا که همه آذربایجانی ها مدتی در آن سوی آراز گذرانده بودند حتی پیشه وری و بسیاری از اعضای حکومت ملی مدتی در آن سوی آراز زندگی کرده بودند و بسیاری از آنها اهل هنر، تئاتر و موسیقی بودند و خدمات شایانی به آذربایجان جنوبی کردند. نویسنده در صفحه 242 فرقه دموکرات را متهم به اقتدارگرائی و عدم اعتقاد به دموکراسی کرده است به نظر می رسد نویسنده با اندیشه های دموکرات رهبران فرقه آشنائی درست و حسابی ندارد و تمام اطلاعات خویش در مورد فرقه را از منابع پان ایرانیستها دریافت کرده است. یکی از مراتب دموکراسی آزادی فعالیتهای اجتماعی زنان می باشد که فرقه دموکرات حق انتخاب کردن و انتخاب شدن را به زنان آذربایجان فراهم آورد و آنها را تشویق می کرد که در تمام کارهای سیاسی و اجتماعی شرکت فعال داشته باشند. علاوه بر این از دیگر نمادهای دموکراسی آزادی مذهبی و دینی مردم است که فرقه دموکرات به تمامی مذاهب و ادیان آزادی اجرای مناسک و عبادات خویش را داد و حتی آزادی پوشش زنان در این دوره به زنان آذربایجان اعطا شد اگرچه در زمان رضاخان کشف حجاب شده بود. به آزادی مذهبی حتی رسول جعفریان که خود روحانی در مقدمه کتاب"بحران آذربایجان" که خاطرات آیت الله مجتهدی می باشد اشاره کرده و همچنین آقای تورج اتابکی هم به این موضوع در کتاب"آذربایجان در تاریخ معاصر" به آزادی دین و مذهب در زمان حکومت ملی آذربایجان تاکید کرده است. آزادی مطبوعات در زمان فرقه به نحو مطلوبی انجام شد و ملت آذربایجان در هر شهری برای پیشبرد افکار خویش و نشر افکار خویش روزنامه منتشر می کردند. علاوه بر اين يکي از نمودهاي عيني دموکراسي حق انتخاب کردن و انتخاب شدن است که فرقه دموکرات آذربايجان با جديت تمام پاي اين کار ايستاده بود. نویسنده در صفحه 243 اشاره می کند که "... اربابان کلا از آذربایجان خارج شدند" باید به این موضوع به صورت دقیق با جزئیات اشاره شود به نظر می رسد نویسنده به صورت عمیق و دقیق افراد موثر در تشکیل فرقه دموکرات و حکومت ملی را مورد مطالعه قرار نداده است، چرا که بسیاری از چهره های موثر فرقه دموکرات ارباب یا ارباب زاده بودند که به دلیل افکار ملی به خدمت حکومت ملی در آمده بودند از جمله می توان به ربیع کبیری وزیر پست و تلگراف حکومت ملی که از مالکان بزرگ مراغه بوده است، خانواده مهدی هاشمی که از بزرگ مالکان سراب بوده که از بزرگان فرقه دموکرات بوده است، محسن وزیری از خانزاده های زنجان که به وسیله ذوالفقاریها شهید شد، خوانین ماکوو بسیاری از خوانین محلی که دل در گرو آذربایجان داشتند تمام مال و منال خویش را وقف حکومت ملی کردند. حکومت ملی تنها املاک اربابانی را مصادره کرد که با استعماگران تهران هم پیاله شده و بر علیه ملت آذربایجان در تهران دسیسه چینی می کردند و الا آنهائی که در آذربایجان ماندند با آنها کاری نداشتند و می خواستند قانون ارباب رعیت را اجرا کنند و بین ارباب و رعیت یک رابطه انسانی برقرار شود و رعیت مثل یک انسان زندگی کند نه یک برده و تحت استعمار. نویسنده در مورد مخالفت بعضی از روحانیون سرشناس مرندی با حکومت ملی به این مورد اشاره می کند که بعضی از آنها از جمله آیت الله میرزا علی اکبر مرندی و آیت الله میرزا محمد رضوی شهر را به دلیل مخالفت با فرقه شهر مرند را به مقصد قم ترک کرده بودند کاش این روحانیون الان زنده می بودند و انسان از آنها می پرسید که شما که با فرقه مخالف بودید با چه کسی موافق بودید اگر شما با شاه منصوب بیگانگان همراه بودید باید به شما متاسف بود که طرفدار کسی بودید که از طرف بیگانگان هم خود هم پدرش بر سر کار آمده بود از نقایص این کتاب عدم پرداختن به رابطه روحانیون با خوانین ظالم هست، متاسفانه ما در زمان رضاخان و بعد از آن با روحانیونی مواجه بودیم که دست در دست اربابان ظالم داده بودند و از رعیتهای بدبحت حمایت نمی کردند حتی بعضی از روحانیون خود مالک و ارباب بودند و از این روحانیون هیچ صدای آزادی خواهی شنیده نمی شد، ولی این روحانیون در زمان فرقه دموکرات با حکومت ملی که می خواست ملت آذربایجان را از یوغ استعماگران خارج کند مخالفت می کردند. که باید به این روحانیون و حامیان امروزی آنها مناسف شد. نویسنده در صفحه 244 در مورد جذب نیرو توسط حکومت ملی آذربایجان اشاره می کند که پس از تشکیل فرقه دموکرات جذب افراد موثر بر خشونت عریان استوار بوده است، که این نوع نگرش به فرقه دموکرات تقریبا نزدیکی خاصی به قرائت پان فارسیستی از فرقه دموکرات دارد چرا که افراطیون فارس و حامیان آنها هم چنین نگرشی دارند ولی باید اذعان کرد که بعضی از افراد فرصت طلب یا حزب بادی جهت حفظ منافع خویش با خواهش و تمنا عضو فرقه شده بودند و در دل هیچ تعهدی به مرام فرقه نداشتند بايد در اينجا متذکر شد که هیچ اجباری جهت عضویت سست عنصرها در فرقه نبوده است. عناصر نامطلوب با درخواست خویش برای حفظ منافع شخصی خویش عضو فرقه شده بودند و بعد از اشغال آذربایجان برای اینکه خود را قهرمان نشان دهند داستان برای خود درست کرده ند که ما را با اجبار و خشونت به عضویت فرقه در آورده اند. این نوع افراد غیر مسئول و سست عنصر در هر حرکت اجتماعی وجود داشته و خواهد داشت. نگارنده در صفحه 245 در خصوص کشته شدن و اعدام بعضی از پلیس های فرقه دموکرات توسط پادوهای استعمارگران در اذربایجان را نشان تنفر عمومی نسبت به فرقه عنوان کرده باید خاطر نشان کرد که اعدام ها و کشتارها بیشتر توسط خانها و نوکران آنها که از سوی ژاندارمری و ارتش حمایت می شدند صورت گرفته که اینها را نمی توان کل مردم آذربایجان حساب کرد تنفر آنها به دلیل منافع شخصی بوده است و بعضی ها برای رسیدن به منافع مادی و انتقام های شخصی دست به کشتار و خشونت زده بودند. کشتار ملت آذربایحان یک برنامه سیستماتیک و خشونت عریان ارتش، حامیان و جاده صاف کن های استعمارگران تهران بود چرا که فرقه هدفی جزء آزادی ملت آذربایجان از استعمار نداشت و سعادت ملت آذربایجان را می خواست، سعادت و خوشبختی هم هزینه دارد، آزادی ملت آذربایجان منافع نامشروع بعضی از پادوهای استعمارگران در آذربایجان را به خطر انداخته بود و این افراد با همدستی ارتش به نسل کشی و قتل و کشتار در آذربایجان دست زدند که می بایست از طریق مجامع بین المللی این نسل کشی ارتش و حامیان آنها در آذربایجان پی گیری شود. نویسنده در صفحه 247 در مورد بر خورد فرقه دموکرات با مخالفان سیاسی می نویسد که فرقه برای بر خورد با مخالفان از خشونت استفاده کرده است به نظر من خشونت نه از طرف فرقه دموکرات بلکه این مخالفان فرقه بودند که باعث خشونت می شدند چرا که فرقه بر هر شهری که مسلط می شد از تمام افراد می خواست به صورت داوطلبانه به خدمت حکومت ملی در آیند ولی بعضی از افراد به دلیل منافع نامشروع شروع به مبارزه با حکومت ملی می کردند براي درک اين موضوع مي توان به خاطرات صدقدار که رئيس دادگاه خلخال قبل از حاکميت فرقه دموکرات بر خلخال بوده اشاره شود که ايشان دقيقا به اين مساله اشاره کرده است که وقتي فدائيان وارد خلخال شدند همه دعوت ب خدمت کردند ولي پادوهای تهران در آذربایجان هر روز یک بحران برای حکومت ملی درست می کردند وقتی در آذربایجان آنها نمی توانستند بر علیه حکومت ملی مبارزه کنند به تهران می رفتند و در آنجا به مخالفت با حکومت ملی می پرداختند از جمله آقای اسماعیل رفیعیان از مرند به تهران می رود و در آنجا به همراه مخالفان حکومت ملی که بیشتر آنها خانهای فراری بودند بر ضد ملت آذربایجان اقداماتی می کند. مصادره اموال ایشان کمترین کاری بود که فرقه می بایست انجام می داد یا کشته شدن بعضی از افراد به خاطر عناد و لجاجت آنها بوده است و الا حکومت ملی نمی خواست خون بی گناهی ریخته شود. چرا که حکومت ملی می خواست قوانین مجلس ملی را اجرا کند این مجلس هم از طرف ملت آذربایجان انتخاب شده بود و منتخب ملت آذربایجان بوده است. اما از نقاط قوت این کتاب دسترسی نویسنده به اسناد معتبر و دست اول درباره حکومت ملی و نامه ها و مکاتبات آن زمان بوده است و همچنین مصاحبه با اشخاصی که یا درحرکت شرکت داشته اند یا در آن زمان با چشمان خویش حوادث را دیده اند. با آرزوی موفقیت به محقق ارجمند و ستایش از تلاشهای او برای روشن کردن نقاط تاریک تاریخ مرند. حسین علیزاده(باریش مرندلی) فروردین 1393

No comments:

Post a Comment