Thursday, April 3, 2014
شعوبیه و دروغ بزرگ تمدن ایرانی
با نگاهی به کتاب "شعوبیه ناسیونالیسم ایرانی" نوشته دکتر محمود افتخارزاده*
کتاب شعوبیه ناسیونالیسم ایرانی که توسط دکتر محمود افتخارزاده نوشته شده و توسط دفتر نشر معارف اسلامی قم در سال 1376 منتشر شده قبل از چاپ و انتشار کتابهای آقای ناصر پور پیرار به بخشی از جنایات فرهنگی "شعوبیه" که از گروههای افراطی پان فارس تشکیل شده پرداخته است و قسمتی از جعلیات آنها در تاریخ، حدیث، فقه، تفسیر، کلام، تاریخ و ادبیات... را آشکار کرده است دکتر افتخارزاده با بررسی جریان شعوبیه و چگونگی تولد و برآمدن این گروه افراطی جاعل و دروغگو، به صورت خوب این گروه را بررسی و جعلیات آنها را بیان کرده است.
هدف شعوبیه
هدف شعوبیه تراشیدن هویتی جدید بر پایه تاریخ دروغین و تحریف شده قبل اسلام برای فارسها و تطهیر و تقدس تاریخ قبل اسلام فارس ها بوده است که این گروه در طول 8 قرن با استادی تمام توانسته اند بسیاری از دروغهای خویش را به صورت یک اصل علمی، تاریخی، مذهبی، ادبی ... به خورد جهانیان دهند و بسیاری از محققین بی خبر را فریب دهند.
دکتر افتخارزاده در خصوص اهداف شعوبیه و هنر جعل آنها می نویسد:
"هنر بسیار بزرگ سیاسی شعوبیه تطهیر و تقدیس پیشینه سیاسی-فرهنگی ایران، تعظیم و تکریم ساسانیان، احیاء وتجلیل مظاهر ملی- فرهنگی ایران، ستایش قهرمانان ایران و اسلام، توجیه اشغال، شکست و سقوط ساسانیان بود که مسئولیت این مهم را جبهه علمی-فرهنگی شعوبیه بر عهده داشت، حدیث و تاریخ بهترین وسیله این کار خطیر، حیاتی و سرنوشت ساز بود..."(ص227)
بحران تاریخی هویت قوم فارس
بعد از شکست پادشاهان فارس از اعراب مسلمان و تسلیم شدن قوم فارس به اعراب، قوم فارس دچار بحران تاریخی هویت شد و سرکردگان این قوم بخصوص روحانیون زرتشتی با کمک بعضی از شاعران فارس شروع به ساخت هویت ملی و خاطره قومی از گذشته خویش کردند و گذشته ناچیز خویش را در هاله ای از قداست و حسرت با ملغمه ای از احساسات قومی در هم آمیخته، به خورد مردم دادند و احساسات ملی قوم خویش را تحریک کردند تا آنها را از بحران تاریخی هویت رها سازند و برای اینکار شروع به جعل و تاریخ سازی و دستبرد به تاریخ،دین و مذهب ... کردند تا بتوانند از این طریق برای قوم خویش هویت ملی بتراشند و در این کار هم تاحدودی موفق شدند دکتر افتخارزاده در این خصوص می نویسد:
"... در همین مقطع بود(بعد از شکست از اعراب) بود که ملیت ایرانی به وجود آمد و غریزه ملی بیدار شده رشد ملیت و تکوین آن و پرورش احساس ملی در فضای مظلومیت ظلم گذشته صورت گرفت و ودایع فاقد تفکر و سنن منسوخ و خاطره قومی کهن در هاله ای از قداست و حسرت فرو رفت و اعتباری ناشایسته یافت و روایت تاریخی به خود گرفت و خاطره قومی نوین را تحت تاثیر قرار داد و این همان مقطع انتقال ناخالصیهای باستان به دوران جدید است، واقعیتی که از دید تاریخ و تحقیق مخفی نماند و غیر قابل انکار است، هر چند که عوارض آن فرصت تحلیل نیافته است.
برجسته ترین عارضه نفوذ این ناخالصیها به آیین جدید و خاطره قومی نوین همین بحران هویت و ناخالصی و نابالغی ملیت و عقده های ویرانگر ناشی از آن است که از دیرباز در مقاطع حساس تاریخ ایران مخصوصا در پگاه غلبه ملیت یا مظلومیت آن، همچون ناخوش موروثی و مزمنی زمینه بروز پیدا کرده و می کند و جهالت مضاعفی را می آفریند و در گمراهی تاریخی و حال جامعه ایرانی نقش بسزائی دارد... ابراهیم پورداود مظهر جنون بحران هویت و شیفته و شیدای سنن منسوخ و صادق هدایت مظهر ابسورد خاطره قومی کهن است"(ص 30)
نویسنده در ادامه به داستان جعلی جهت ساختن هویت و ملیت توسط گروههای شعوبی پان فارس اشاره می کند و ساخت داستان ازدواج دختر موهوم یزدگرد سوم با امام سوم شیعیان از این نوع را ذکر می کند وی می نویسد:
"... آن بخشی از شیعیان شعوبی که در رقابت با خلافت عربی به سلطنت ایرانی می اندیشیدند و هویت ملی را در خاطره قومی کهن و تئوری سیاسی آن می جستند، کوشیدند تا میان تشیع و نژاد ایرانی پیوند خونی برقرار سازند و آن ساختن داستان ازدواج حسین بن علی(ع) با دختر موهوم یزدگرد سوم بود تا از این طریق خون شریف ایرانی در رگهای پیشوایان شیعه جاری شود، و این حقه تاریخی با اقتدار آل بویه، خاطره ای شد که در فرهنگ عامیانه ملی و مذهبی ایران جاودانه گردید(ص 26)
نویسنده در ادامه به وارد شدن افکار پلید شعوبیان به طریقت اشاره می کند و می نویسد:"... شعوبیه نهضت مقاومت ملی ایران علائق خود را در طریقت نیز جای داد و این آغاز آلودگی ساحت طریقت بود، فرهنگ لمپنیسم ایرانی و صور مبتذل آن به این ساحت مقدس راه یافت و آلودگی های بسیاری را به بار آورد..."(ص 31)
جناح غیر مسلمان شعوبیه و جعل و خلق کتابهای دروغین
جناح غیر مسلمان شعوبیه بیشترین تاثیر را در تاریخ پان فارسیسم داشته است چرا که بیشتر آنها از روحانیون و موبدان زرتشتی تشکیل می شده است همچنین این گروه با ایجاد رابطه با پارسیان هند(زرتشتیان هند) بیشترین جعل و خلق کتابهای دروغین را داشته اند کتابهائی که خلق شده اند همه توسط نویسنده های جدید بوده و ربطی به تاریخ پیش از اسلام فارسها نداشته، ولی این گروه با حیله و شگرد خاصی این کتابها را نوشته و به عنوان کتابهای باقی مانده از قبل از اسلام به خورد مردم داده اند تا هویتی نوین برای فارسها بتراشند و در این کار هم بسیاری از افراد علمی و ادبی را هم فریب داده اند. مثلا کتابی را در ایران نوشته و به هند برده بعد در آنجا ترجمه کرده و به عنوان اثری تاریخی به خورد مردم داده اند و از این نوع جعلیات بسیار انجام داده اند
دکتر افتخارزاده در کتاب خویش بسیاری از این جعلیات را به صورت دقیق بیان کرده است و نوشته:
"... جناح غیر مسلمان شعوبیه در ادامه خلق دینکرت، زند و هومن سین، کارنامه پاپکان، نامه تنسر و ... آثار دیگری آفرید.
آخرین دستاورد این جناح در سده های نهم و دهم خلق کتاب "دساتیر آسمانی" و تالیف و تدوین افسانه ها، روایات، شایعات، مناظرات و خاطرات عامیانه کهن تاریخی کلای قرون اول تا دهم هجری که نسل به نسل حفظ شده بود در کتابی به نام "شارستان چهار چمن" و " دبستان المذاهب" است. کتاب دساتیر آسمانی آخرین اثر جعلی شناخته شده شعوبیه غیر مسلمان محصول قرن دهم هجری است اثری که از پگاه جعل در ادبیات فارسی نفوذ کرد و بر فرهنگهای لغت فارسی غلبه نمود و تا اواسط عصر سلطنت پهلوی در محافل علمی و عامیانه ایران نقل مجالس و محافل بوده و گروه بسیاری از وفاداران به خاطره قومی کهن و میراث های باستان را فریفت به خیال اینکه گنجینه ای سرشار از ادب و لغت پارسی کهن و میراثی است تازه یاب و یادگاری از دوران اولیه باستان و برتر و بالاتر از کهن تر از اوستا که فرامین اهورا را در خود دارد و وحی منزلی است بر پیامبران ایرانی"(ص338)
دروغ بزرگ تمدن ایرانی
یکی از دروغهای بزرگ شعوبیه داستان دروغین تمدن ایرانی است که این کار را با استادی تمام ساخته اند و بسیاری از افراد ساده دل و کم سواد هم این موضوع را باور کرده اند نویسنده در بخشی از کتاب با آوردن قسمتی از کتاب یک نویسنده عرب( محمد البهییی) دروغ بودن تمدن ایرانی را آشکار می کند در ادامه می خوانیم:
"... در نهضت ترجمه عصر عباسی از کتب ایرانی خبری نیست، تمام ترجمه ها از زبانهای غیر فارسی صورت گرفته و نامی از زبان پارسی نیست، بدیهی است که ترجمه از زبانی صورت می گیرد که دارای لغت زنده باشد و زبان فارسی زبانی مرده و مندرس بوده است. این عصبیت ایرانی بود که کتاب "کلیله و دمنه" را از خود محسوب دارند، آنان با انتحال ادبی و علمی، آثار دیگران را به خود نسبت داده اند، از جمله کتاب"سندباد حکیم" را که اصالت هندی دارد بخود بسته اند، نویسنده استدلال می کند که ایرانیها هنگام غلیه اعراب دارای فرهنگ و تمدنی نبوده اند که با فرهنگ و تمدن جهانی برابری کند داستان تمدن ایرانی بزرگترین دروغ و سرقت تاریخ است نویسنده استدلال می کند که اعراب دارای 5 هزار سال تاریخ و تمدن هستند، استدلال او بر اراضی بین "دجله" و "فرات" مبتنی است او می گوید: این اراضی هرگز متعلق به ایران نبوده و این یک اشتباه تاریخی است که این اراضی را به "عجم" می دهند در این اراضی کوچکترین اثری از ایرانیت دیده نمی شود. الواح حمورابی و کتیبه های آشور و... دال بر عدم عجمیت این اراضی است این آثار از آن نبطی ها است و نبطی ها همان کلدانی ها هستند"(صص 70-60)
عقده تاریخی فارس ها از عمر
فارس ها به دلیل اینکه از عمر شکست سختی خورده بودند عقده ایشان را به دل گرفته بودند و با وارد کردن افکار پلید خویش به مذهب تشیع "عید عمر کشان" را راه انداختند که این مساله ربطی به شیعه و سنی نداشته بلکه یک خصومت تاریخی فارس ها با عربها به خصوص با عمر ابن خطاب بوده است که سالروز ترور ایشان به دست فیروز را می خواستند به مذهب و تقویم شیعه وارد کنند دکتر محمود افتخارزاده در این خصوص می نویسد:
"... نکته قابل توجه دیگر، وجود عقده ملی – تاریخی ایرانیان(فارسها)از عمر بن خطاب است که هر ساله در ایران با سالروز ترور عمر در تقویم تاریخ خود را نشان می دهد و آن جشن و سرور ایرانیان در "عید عمر کشان" است. هر چند که شعوبیه(ناسیونالیستهای فارس)، سعی کرد برای جاودانه کردن و شدت بخشیدن به آن، این عقیده ملی را رنگ مذهبی- عقیدتی دهد. لذا در اذهان عوام و خواص شیعه تاریخ ترور و مرگ عمر بن خطاب را از آخر ذوالحجه یا اول محرم به نهم ربیع الاول کشاند تا بتواند آن را جشن بگیرد محققان می گویند این ترفند از پدیده های دوره صفویه است"(ص 119)
اهریمن سازی از ترک و عرب
از دیگر ماموریت های شعوبیه دشمن سازی و اهریمن سازی از ترک و عرب بوده است و در شاهنامه ای که با کمک آنها توسط ابولقاسم فردوسی سروده شده است این مساله کاملا روشن است و آنها با ساختن داستان های اسطوره ای و غیر تاریخی و کمک فکری به فردوسی در سرودن شاهنامه این داستانهای بی پایه و غیر تاریخی را وارد شاهنامه کرده اند تا دشمنی خود را با ترک و عرب جاودانه کنند در کتاب "شعوبیه ناسیونالیسم ایرانی" در باره مضامین شاهنامه فردوسی می خوانیم:
"... در بخش اساطیر چاره ای ندارد تا بر اساس منابع مخدوش و دست کاری شده و بازسازی شده دوره ساسانی، در تطهیر و تقدیس آنها بکوشد و در بخش تاریخ، سیمای سلطنت باستان را روشن و نورانی سازد که حسرت انگیز و غرور آفرین جلوه کند و تازی و ترک( بعدها تاتارها...) که بر اریکه سلطنت ایران تکیه زده اند بفهماند که تخت و تاج سلطنت جایگاه و شایسته پاک خونان، خدایگان و خسروانی بود که نیابت از اهورا و مزدا داشته اند و نه شما بوزینگان."(صص 96-95)
جعلیات شعوبیه در دیگر حوزه ها
شعوبیه در تمام حوزه ها دست به جعل و تحریف زده است که در زیر مهمترین حوزه هائی که آنها دست به این کار کرده اند را از کتاب دکتر افتخارزاده عینا نقل می شود:
1- تاریخ: جعل قطعات و روایات تاریخی در جهت اهداف سیاسی- عقیدتی کوتاه مدت و دراز مدت شعوبیه، احیاء اساطیر باستانی و ادغام آنها در بافت تاریخ اسلام، تطهیر و تقدیس و تعظیم پیشینه تاریخی، سیاسی و فرهنگی ایران باستان و پادشاهان مخصوصا سلسه ساسانیان و تحریف و تحقیر اسلام.
2- تفسیر: تاویل و تطبیق برخی از آیات قرآن بر اهداف و عقاید شعوبیه، مانور بر روی لغات عجمی قرآن، تطبیق آیات تاریخی قرآن بر اساطیرو تاریخ باستانی ایران، نمونه برجسته آن، تاویل ذوالقرنین بر کورش هخامنشی.
3- حدیث و کلام: جعل احادیث از زبان پیامبرو امامان و اشخاص مورد قبول عامه مسلمانان در تحقیر و تحریف اسلام، تفضیل نژاد عجم بر عرب، تدلیس در متن و سند روایات و احادیث، خلق راویان و روایات در موضوعات کلامی، فقهی در تطهیر عقاید باستانی و آلوده ساختن حقایق و ادغام عقاید و آراء باستانی در عقاید اسلامی، تخریب کلام پان عربیسم و اثبات آراء و عقاید باستانی در قالب مباحث توحید( ذاتف صفات، تثلیث، ثنویت) قضا و قدر، جبر، آلام، غلو در تشیع و عقاید امامیه و تحریف و تحقیر امامام و ابداع مذاهب کلامی و فرقه های منشعب شیعی و ...
4- فقه: خلق قواعدی در کاستن از فشار حقوقی – قضائی پان عربیسم بر اعاجم و به رسمیت شناختن هرچه بیشتر دین باستانی ایران، تلاش برای مساوی قراردادن زبان عجمی و عربی، از اعتبار انداختن زبان عربی در عقود و ایقاعات و قرائت صلوات و اذکار عبادی و شهادیتن، خلق قواعد بسیاری در حمایت از منافع اقتصادی و فئودالی اشرافیت ایرانی و...
5- عرفان: حلول معنویت ایرانی در تصوف اسلامی، انتقال روح آریائی در ظرفهای سامی، ثنویت شگفت انگیز از معنویت ایرانی- اسلامی در دو روان: الف : داغی و بی تابی و فریاد و اعتراض علیه وضع موجود ب: سردی و سکوت و سازش و تسلیم وضع موجود.
6- ادبیات: نثر و نظم، امثال و حکم، کلمات قصار، شعر جبهه پهناور و تهاجمی و بی امان هجو علیه اشراف، قبائل، افراد، مفاخر و مظاهر عربیت و تفاخر نژادی عجم بر عرب در شعر فارسی.(ص 129)
چنانکه از مطالب بالا پیداست شعوبیه یعنی ناسیونالیستهای پان فارس تمام حوزه ها را با جعلیات و تحریفات خویش، به فساد کشانده اند و حوزه ای نبوده است که آنها برای رسیدن به مقاصد خویش دست اندازی نکنند.
حسین علیزاده(باریش مرندلی) فروردین 1393
• افتخارزاده، محمود، شعوبیه ناسیونالیسم ایرانی، قم: دفتر نشر معارف اسلامی، 1376
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment